یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
تنها چیزی که بعد از تو خوب یاد گرفتم، قصه خواندن بود... قصه ساختن...مثلا از چشم های سیاهت عاشقانه ای یک صفحه ای نوشتم، برای هزار و یک شب...همان صفحه را برای پسرم شبیه قصه ای خواندم تا هرشب با شنیدنش به خواب برود.با شنیدش بزرگ بشود و او هم یاد بگیرد اگر صبحی از خواب بیدار شد و دلبرش را ندید، قصه ای بسازد برای پسرش...تنها چیزی که رفتنت به من آموخت، قصه ساختن بود... قصه خواندن......