متن سکاکی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سکاکی
روی چهارپایه ی کهنه و قدیمی مغازه نشسته بودم و دستم را از آرنج به یکی از طبقات کنارم تکیه گاه قرار داده بودم که متوجه ش شدم.
یک ماشینِ تک سرنشین سمند یشمی بود.
درست روبه روی شیشه ی ویترین مغازه پارک کرد.
چرا؟ خدا بهتر می داند!
زنی...
عاشق سیب سرخ بود.
یادمه اولین باری که رفتم جلو خونشون، یه کیسه ی کاغذی دستم گرفتم پر از سیب های سرخی که از مش رحمان خریده بودم.
مش رحمان میوه فروش چهارتا خیابون اون طرف تر از خونشون بود.
یه پیرمرد دوست داشتنی که همش روزنامه می خوند و...
دلم گرفته و بارانی ام شب جمعه
پر از هجوم پریشانی ام شب جمعه
تو را زدند زمانی که خواب بودیم و
پُر از تلاطم بیداری ام شب جمعه
گمان کنم که دو سال است چون شب یلدا
سحر ندارم و طولانی ام شب جمعه
صدای شعر تو در گوش...
آقام می گفت:
-مردا هیچ وقت نباس گریه کنن.
خدا اشک رو داد به زن که دل مرد رو باهاش به رحم بیاره.
اشک واسه ما نبود، ما فقط ته خاطر خواهیمون تو کوچه راه رفتن و دید زدن دختر مو فر همسایه روبه رویی بود.
طفل معصوم یه جور...
سیگارم داشت تموم می شد.
یه نخ نیمه سوخته رو لبم بود، یه نخ دست نخورده هم تو جیبم.
دراز کشید کنارم، هر دوتامون زل زده بودیم به آسمون؛ ولی زیر چشمی حواسش بهم بود.
گفتم:
-محض رضای خدا یه نگاه هم به ما بنداز، جانا!
بی اعتنا گفت:
-چرا...
گفت:
-باز چت شده؟
بی حال جواب دادم:
-امروز دکتر رو دیدم.
متعجب گفت:
-ناراحتی داره مگه؟ اینجا همه هر روز دکتر رو می بینن.
یه آه کوتاه کشیدم و گفتم:
-ناراحتیم از اینه که فردا قراره برق وصل کنن به کَلَّم!
خندید گفت:
-فراموشی درد نیست که، درمونه.
نگاش...
امشب دوباره زنگ زدم؛ باز قطع شد*
بی عاطفه تو را به خدا می سپارمت*
دل تنگ حرف های شبانه شدم؛ ولی*
در خاطرم نبود که دیگر ندارمت*
شاعر: علیرضاسکاکی
از من سوال کن تا صدها سال از آن ده ثانیه ای که با من قهر بودی از حالم برایت تعریف کنم...
علیرضا سکاکی
امروز که تمام نگاه ها به نتایج انتخابات آمریکاست؛ بی تفاوت نسبت به هر اتفاقی گوشه ای دنج می نشینم و عکس هایت را زندگی می کنم...
علیرضا سکاکی
به صدای نفس هایم گوش کن...
ببین چطور در آغوشت تند می شود ضربانم ... به راستی تو چه کاری با من کردی که اینچنین بی تاب لحظه ای در آغوشت بودنم.
نویسنده: علیرضا سکاکی
فرض کن با مادرت در کوچه تنها می شوی
از تلاطم های جمعیت چو دریا می شوی
بعد دلواپس از آن فریاد و غوغا میشوی
تو نمی خواهی ولی وارد به دعوا میشوی
\در شلوغی ورد لب های حسن یا فاطمه است\
نه یکی و نه دو تا در کوچه...
.
چه کسی فکرش را می کرد یک بعد از ظهر سرد غمگین، روی کف پوش های سنگی پیاده روی تاریکی در استانبول یک پنصد تومانی ایرانی پیدا کنم که رویش با خودکارِ آبی نوشته شده:
-<دوستت دارم>؟
اسکناس را جلوی چشم هایم نگه می دارم و کمی پشت و...
گل لحافُ دوس دارم با تو
قله ی قافُ دوس دارم با تو
وقتی به حرفام داری می خندی
من خیلی گافُ دوس دارم با تو
تا هستی آنلاینم روی صفحت
این آن و آفُ دوس دارم با تو
موهاتُ شونه می کنم هر روز
موهای صافُ دوس دارم با...
یه روز عکسامو برات می فرستم
تا ببینی که چقدر پیر شدم
شبا جای شام کنار عکست
غصه هاتو خوردم و سیر شدم!
شاعر: علیرضاسکاکی
بغض دارم؛ ولی دلم می خواد
با صدای بلند گریه کنم
شب به چشم هات خیره شم تا صبح
صبح تا شب یه بند گریه کنم
شاعر: علیرضاسکاکی
باید اعتراف کنم که من برترین کوهنورد دنیا هستم.
درست است که
اورست و هیمالیا را فتح نکرده ام؛
اما با گرفتن دست هایت، به مرتفع ترین نقطه ی احساس رسیده ام.
نویسنده: علیرضاسکاکی
مشتاق ظهوریم ولی شوق نداریم
ما یک دهم درصد تو ذوق نداریم
فرمانده کجایی که ما فوق نداریم
جز دیدن تو ما به کسی سوق نداریم
ای عطر خوش جمعه ی دیدار کجایی؟
شاعر: علیرضاسکاکی
تو بهترین مالک این زمینی
لایق ترین صاحب هر زمانی
هزار و صد و هشتاد و دو ساله
که آخرین امام شیعانی . . .
شاعر: علیرضاسکاکی
خطی که به چشم هایت می کشی
به قلبم خط می دهد تا بیشتر عاشقت باشم.
نویسنده: علیرضا سکاکی
در قلبم جزیره ای متروکه است به نام عشق...
که دور تا دورش را با فکر تو دیوار کشیده ام.
نویسنده: علیرضاسکاکی