برابرِ همه ی لهجه ها، تمامِ بیان ها به گفته ی همه ی شعرها، تمامِ رمان ها میان تور و خزه، یک پریِ یخ زده بودی تو را از آب گرفتند نیمه شب ملوان ها... تمام ساحل کِل می کشید تا که رسیدی به افتخارِ تو ساز و دُهل زدند...
هرچندکه اندام تو برف سبلان است از گرمی اهوازِ لبت بوسه پزان است یک شهر در این عرضه تقاضای تو دارد تقصیر لبت نیست اگر بوسه گران است بازار طلا نیست اگر موی طلاییت با هر وزش باد چرا در نوسان است؟ سر ریز شدم از یقه پیرهن از بس...