یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
[ژنرالِ پاییز]منَم، ژنرالِ پاییز!منی که هرگز آرامش ندیده است!ژنرالم… ژنرالِ هزاران درخت عریان ومیلیاردها برگِ ریخته!***منم، ژنرال پاییز!کلاه روی سرم، ابر است و ستاره های روی شانه هایم، چند برگِ نقرهای پالتوی تنم، نسیم است وشمشیر دستم، شاخه ی پوسیده ی یک درخت.***منم، ژنرال پاییز!خونی زرد، در رگ هایم به جریان است وچشمم چنان ابر، نمناک!فقط من بودم که در تابوتی شیشه ای،چندین برگ را به خاک سپردم.***منم، ژنرال پ...