متن برگردان: زانا کوردستانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات برگردان: زانا کوردستانی
در کدامین منزل دلنوازی، پای خواهی گذاشت،
تا من آنجا منتظرت باشم!
در کدامین جادهی وفا، گام بر میداری،
به چه آدرس وصالمان گسیل شدهای،
من آنجایم،
تا همیشه همراه تو باشم...
دوست دارم همیشه با تو باشم،
دوست دارم هر صبح، تو با بوسهای از خواب بیدارم کنی
و به آغوشم بکشی با نگاهی مشتاق و
عشقی بیپایان.
و از من همهی خوبیها جهان را بخواهی...
من اخم کردنهایت را،
خندههایت را،
آواز خواندنهایت را
همه و همه دوست دارم...
دوست...
(۲)
به اندازهی روشنایی و زیبایی چشمانم
بختم، سیاه و زشت و خراب است.
وگرنه تنهایی چگونه میتوانست پای به خانهام بگذارد و
مرا به عقد خود در بیاورد؟!
خودت را هم هلاک کنی
دیگر نامهای برایت نمینویسم!
بجز تو،
دو عاشق دیگری دارم،
دو خانهای دیگر و
دو پنجرهای دیگر و
دو درد و بلای جانجانی!
که هیچگاه مرا تنها نمیگذارند،
هیچگاه از کنارم دور نمیشوند،
شعر و تنهایی...
دلم تنگ است
دلم تنگ است و
مطمئنم که در تنهایی خواهم مرد
چنین که پیش میرود
ممکن نیست که او بیاید و
گریههایش را بکند.
از تو خوشنود بودم و
خوشنود خواهم ماند
تا قیامت حلالت کردهام!
آنقدر زخم و درد و بلا در تن و جان و روحم هست
تو هم افزودم بر آنها...
خانم " #دلسوز_عبدالرحمان_محمد " (به کُردی: #دڵسۆز_عەبدولڕەحمان_حەمە)، مشهور " #دلسوز_محمد " (به کُردی: #دڵسۆز_حەمە)، شاعر و نویسندهی کُرد زبان، زادهی سال ۱۹۷۸ میلادی در محلهی صابونکاران شهر #سلیمانیه است.
ایشان صاحب سه مجموعه شعر: "یار یگانه"، "در پاییزی به خواستگاریام خواهی آمد"، و "سرانجام فهمیدم به خودم بنگرم" و رمانی...
چه بشود یا نشود،
من همهی غروبها را به آسمان میدهم،
چه منعی دارد
که باد مست و سرخوش باشد
پنجرهای برای من که پیدا میشود
اندکی مرا به وجد آورد و
با پرتویی نارنجی
راه و رسم خورشید بودن را برایم بجا بیاورد...
همهی باغچهها برای طوفان!
چرا که...
[برای کرکوک، که چشم و دل و جانمان است]
این عراق،
این طاعون خفته میان دجله و فرات،
این فاضلاب متعفن از بغداد خارج شده،
با سنت و تاریخ ننگین، زنده به گور کردن دخترانش
و تمدن شرمآور مملو از کنیز و غلام و بردهاش،
با آن همه سهم از...
سنندج، نور چشمان ما و
وجدان بیدار تاریخ در راه آزادیست
سنندج، رقص آزادی ملت کرد بر روی میدان مین است!
و دست ما هم،
بر روی قلبمان است.
زیرا سنندج ضربان قلب کردستان است.
سنندج قلب ماست،
سنندج چشم ماست،
سنندج جان ماست،
سنندج، سنندج، آری سنندج
تاج سر...
آراس عبدالکریم
آقای "آراس عبدالکریم" (به کُردی: ئاراس عەبدولکەریم) شاعر کُرد زبان ساکن سلیمانیه است.
وی همسر "شرمین ولی" دیگر شاعر کُرد است.
از وی مجموعه شعری با نام "من در کودکی باغچه بودم"، منتشر شده است.
◇ نمونهی شعر:
(۱)
آفتاب از مهاباد طلوع میکند
و در قامشلو غروب...
برای زن همسایه بهار مطبوع است و
برای زن خودش
سوز و سرمای زمستان.
-------
ناتالیا هالک - روسیه
ترجمه: زانا کوردستانی
آفتاب بر روی آدم برفی می تابد،
چند قطره عرق --
در چشمانش...
----------
مارینا هگین - روسیه
ترجمه: زانا کوردستانی
زمستان
بر روی ساق پایش --
رگ آبی دیگری برایش جای گذاشت.
----------
جین ریشهوله - آمریکا
ترجمه: زانا کوردستانی
غروبگاه جمعه
کفشدوزکی در کف دستم،
دوست ندارد که بپرد.
----------
لومیلا بالابانونا - بلغارستان
ترجمه: زانا کوردستانی
صبحگاهی پاییزی
پیرمرد گدا، مکانش را
به برف سفید بخشیده بود.
---------
والریا سیمونوا - روسیه
ترجمه: زانا کوردستانی
ظرف های عتیقه اش را در کابینت می گذارد
برای روزهای بهتر پیشرویش
مادر هشتاد ساله ام.
----------
تیریزا موریمینو - ژاپن
ترجمه: زانا کوردستانی
بچه ها سرگرم بازی اند،
در پارک --
نزدیک نیروگاه اتمی.
----------
تروزە سیندیک - آلمان
ترجمه: زانا کوردستانی
آواز بخوان ای پرنده ی کوچک!
با ما همکاری کن،
برای انتخاب نام نوزاد تازه متولد شده.
---------
انیسه جیسیس - کرواسی
ترجمه: زانا کوردستانی
باد و بوران،
آوازی پاییزی -
در گلوی نی لبک.
----------
کالا رامیش - هندوستان
ترجمه: زانا کوردستانی
ماه کامل
نمی تواند خودش را قایم کند -
حتا در میان صنوبرها نیز.
----------
لونا مونگیسگورد - دانمارک
ترجمه: زانا کوردستانی
[فقط تو]
پر و بالم را ببری،
باز به خانه ی تو بر می گردم.
روحم را از من بستانی،
باز در پیکر بی جان تو، تناسخ خواهم یافت.
بینایی ات را به من ببخشایی،
باز خواهم گشت به چشمان نابینای تو.
انگشتانم اگر سبز شوند،
باز دستان بریده از...