...من و تو بارها زمان را در کافه ها و خیابان ها فراموش کرده بودیم و حالا زمان داشت از ما انتقام می گرفت...
وقتی ندارَمَت، وقتی نمیتوانم، روبرویَت قهوه بنوشم... کافه ها، بودنشان به چه درد میخورد...؟