پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
قند تلخ ؟!حکایت کله قندی است که روزگاری به انتظار نشسته بود در دُکان پیرمردی فرتوت به امید روزی که در مجلس شادی عروس و دامادی ساییده شود و خوشحالی مردمانی را بنگرد که هنگام آری گفتن عروس به دامادش اشک شوق می ریزند و در بزم شادی شان شهد شیرینش را به ایشان هدیه دهد اما دریغ و صد افسوس که او را خریدند نه بزم شادی حالی که او رابه عزای جوانی در کنار چای تلخ به مردمان در سوگ تعارف کردند جوانی که همه ی آرزو هایش را در این دنیای عجوز گذاشته و در ...