چون توبه، آفریده برای شکستنیم...
آسایشِ هر کام زِ شیرینی مرگست...
صبرم حریف دوری طاقت گداز نیست... الله علیک یا اباعبدالله زیارتی️
گر زغمت شکست دل، راز تو فاش کی کند؟ گنج نهفته تر شود، خانه اگر خراب شد!
نباشد نیک باطن در پیِ آرایشِ ظاهر به نقاش احتیاجی نیست دیوارِ گلِستان را
گو عشق در شکستن ما سعی کن که ما چون توبه آفریده برای شکستنیم
رسوای عالمم ز نگاه نهان تو ...
با همه دیر آمدن ها، زود از دل می رویم...
خاطرم از همه جمع است، پریشانِ توام...
ز تیغش چاک شد دل، چون نهان سازم غم او را؟
آنچه از لشکر تاتار ندیدست کسی من ز یک تار از آن زلف پریشان دیدم...
یک لبش جان می ستاند،️ یک لبش جان میدهد...
سری ز خواب بر آور که صبح روشن شد
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن روزِ دگر به کندنِ دل از جهان گذشت !
کام دنیا را برای اهل دنیا واگذار ... جغد را ارزانیِ آن گنجی که در ویرانه است !
لابه هنگام جفای روزگار از ابلهی است عجز و زاری کی اثر در خاطر جلاد داشت
تا چشم تو دیدیم ز دل دست کشیدم
کوتاه می شود همه شمعی ز سوختن شمعی که سر به عرش رسانیده، آهِ ماست
زهرِ چشمت نکند دستِ هوس را کوتاه تلخیِ مِی نشود مانع ساغر نوشی