متن ویرانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ویرانه
از چه رو موجِ بلا در غمِ ویرانه ماست؟
او ندانست که دریاچه پریخانه ماست
لب دریای جنون، آخرِ شهنامه ماست
قایقی هست که اندازه پروانه ماست
تا که امواج بلا برد به دریا ما را
دائما موج سواری حظ روزانه ماست
در تلاش است رُخَش را بزند بر رخ...
ویرانه نه آن است که جمشید بنا کرد
ویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که با هر نگه دوست
صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
بهزادغدیری ، شاعر کاشانی
دیگر آبادان که نه ویرانه ی درد وبلاست
کوچه و پس کوچه اش این روزها ماتم سراست
از ندانم کاری و مکر شیاطین رجیم
گریه دارد رونق و هرگوشه اش بانگ عزاست
خورده بر دلهایمان ناباورانه نقش داغ
من نمیدانم که این آثار نفرین یا دعاست
آنکه دارد آرزوی مرگ...
از ابرها باریدیو سیل شدی و این ویرانه را ویرانه تر کردی و رفتی ، جای تو دریاست میدانم خاصیت تو آمدن و رفتن است . بعد تو اما جوانه ها در این ویرانه سر بر آوردند ، و به من زندگی بخشیدند . و من باز منتظر می ماننم...
بغض های بجا مانده از تو
جمع شدند..
دانه دانه؛
قطره قطره؛
بی بهانه سیل شدند..
سیل ویرانگی ..
حال برگرد و ببین
این منِ ویرانه را
مبینا سایه وند
مانند شام
بعد از سقوطِ داعش،،،
جا مانده
--رد پایت!
بر ویرانه هایم!!!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
در این کُلبه در این مَعبد در این مسجد در این خانه در این ویرانه آتش گرفته به دنبال چه میگردی؛ سر بر آسمان افکن خدایت را تو میبینی
Maryam bayani
عاقل شدم وقتی مرا دیوانه کردی
چشمان خود را جادوی این خانه کردی
ساقی به چشمان خمارم آشنا بود
هرشب مرا آوارهٔ مِیخانه کردی
این مرغ عشقی را که پرزد سوی بامت
با چشمکی آواره و بی دانه کردی
چشمم به چشمت آشنا بوده از اول
من را به خود...