کاش سرما بخورم دکتر من نسخه کند: عسل از کنج لب و تُرْشیِ لیمویت را
چشم زن های عرب هم مثل چشمان تو نیست در رقابت با نگاهت، چشم آهو لازم است...
بس که تکرار شده حسرتِ من در ابیات منتقدها هم از این روسری ات بیزارند
لطف کن لب های خود را بیش از اینقرمز نکن رحم کن بر این دل ویران استقلالی ام
مثل آذر ماهِ کردستان نبودت سرد بود کلبه ی سرد مرا شهریور اهواز کن ...!
بعد ویران شدنم ساخت مرا اما رفت فرض کن بار دگر زلزله در بم بزند
میشود پیشانی ات بوسید و ازلبها گذشت!؟ مومن_از_قم_بگذرد_تا_جمکران_هم_میرود!
رُژ به لب مالیدنِ او آخرِ بیهوده گیست فرض کن دیوانه ای شِکَّر به خرما میزند
او که از رفتنِ تو سود زیادی برده مرد سیگار فروش سر بازارچه است
عمری ست دویدم...به تو اما نرسیدم جَرْیان من و تو شده خط های موازی
بگذرم از خطِ سرخِ لبِ تو امشب و...صبح مشکلی نیست صلاحیّتِ من رد بشود
مثل آذر ماه کردستان نبودت سرد بود کلبه ی سرد مرا شهریور اهواز کن
بعدِ ویران شدنم ساخت مرا اما رفت... فرض کن بارِ دگر زلزله دربم بزند