پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
کاش سرما بخورم دکتر من نسخه کند: عسل از کنج لب و تُرْشیِ لیمویت را...
چشم زن های عرب هم مثل چشمان تو نیستدر رقابت با نگاهت، چشم آهو لازم است......
بس که تکرار شده حسرتِ من در ابیاتمنتقدها هم از این روسری ات بیزارند...
لطف کن لب های خود را بیش از اینقرمز نکنرحم کن بر این دل ویران استقلالی ام...
مثل آذر ماهِ کردستان نبودت سرد بودکلبه ی سرد مرا شهریور اهواز کن ...!...
بعد ویران شدنم ساخت مرا اما رفتفرض کن بار دگر زلزله در بم بزند ...
میشود پیشانی ات بوسید و ازلبها گذشت!؟مومن_از_قم_بگذرد_تا_جمکران_هم_میرود!...
رُژ به لب مالیدنِ او آخرِ بیهوده گیستفرض کن دیوانه ای شِکَّر به خرما میزند...
او که از رفتنِ تو سود زیادی برده مرد سیگار فروش سر بازارچه است...
عمری ست دویدم...به تو اما نرسیدمجَرْیان من و تو شده خط های موازی...
بگذرم از خطِ سرخِ لبِ تو امشب و...صبحمشکلی نیست صلاحیّتِ من رد بشود ...
مثل آذر ماه کردستان نبودت سرد بودکلبه ی سرد مرا شهریور اهواز کن...
بعدِ ویران شدنم ساخت مرا اما رفت...فرض کن بارِ دگر زلزله دربم بزند...