حضور تو گرمای من است حتی در طول زمستان … دوستت دارم
و آنگاه ، حضور،حضور،حضور تو چنان برافروخته ام می دارد که سایه ام حتی زمین را می سوزاند. بمان! بمان و بگذار همچنان رشک خورشید باشم.
حضور تو هر چی غمه از زندگیم دور می کنه ... چشای تو آدمو به خوشبختی مجبور می کنه