یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
حضور تو گرمای من است حتی در طول زمستان … دوستت دارم...
و آنگاه ، حضور،حضور،حضور توچنان برافروخته ام می داردکه سایه ام حتی زمین را می سوزاند.بمان! بمان و بگذار همچنان رشک خورشید باشم....
حضور تو هر چی غمه از زندگیم دور می کنه ...چشای تو آدمو به خوشبختی مجبور می کنه...