جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
غیر معشوق ار تماشایی بود عشق نبود هرزه سودایی بود...
روزگاریست که سودای تو در سر دارم مگرم سر برود تا برود سودایت...
جانِ منی جان منی جان منآن منی آن منی آن منشاه منی لایق سودای منقند منی لایق دندان منقند منی…...
سودای دلنشین نخستین و آخرین!عمرم گذشت و توام در سری هنوز...