پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نور دلنشین آفتاب وارد اتاق می شودتابشش دنیای کوچک اینجا را پر از نور شادی می کندصدای وزش باد، از پنجره می آیدکتابهای قدیمی، با ماجراهای جدید، با ما سخن می گویندصفحاتی پُر از انگیزه و خلاقیتدر نور آفتاب، دل بهانه می گیرد برای رقصاتاق دنج، مکان خوبی برای خیال پردازی است...
با بعضی ها حال آدم یک جوری میشود؛ یک جورِخوب! از آن خوب هایی که شبیه خوردن آب یخ وسط گرمای تابستان است، یا شاید هم شبیه خوردن گوجه سبز با نمک است که به تلخی هم نمی زند، شبیه قدم زدن در زیر باران! می دانی آدم خیالش یک جورِخاص راحت است، راحت از آن که خوبیشان هیچ وقت ته نشین نمی شود. این جور آدم ها شبیه فرش رنگ به رنگ نمی شوند، شبیه باران می مانند؛همین قدر لطیف، همین قدر آرام، همانقدر دلنشین.....
چه خوب که آدم شخص دلخواهش را پیدا کند، اما اینکه آدم توسط شخص دلخواهش پیدا بشود معجزه است، معجزه ای دلنشین......
یاد دلنشینت ای امید جانهر کجا روم روانه با منست...
ومن تو را بیشتر از عطر گل های بهاری وسیب های سرخ تابستانی و انار خندان پاییزی دوست دارموچه دلپذیر است عطر لبخندت وقتی از کنج لبانت پخش می شود به راستی که هر جنبنده ای را محو جمال وکمالت می کند چه دلنشین است نغمه ی داودی سخنت وقتی بر سمفونی کلامت جاری می شود....حجت اله حبیبی...
بعضیا دلشون به یه شب بخیر ساده خوشهبعضیا به یه مراقب خودت باشبه یه سرما نخوریبعضیا با یه قدم زدن کنار هم حالشون خوب میشه.با یه نهار ساده کنار هم.یه شاخه گل.یه دست که دستاشون رها نکنهیه اغوش که امن ترین جای دنیا باشه.به یه حرف قشنگمثلا به یه هیچی ندارم ولی خیلی دوست دارمچقدر این لباس بهت میادچقدر خوش رنگ شده موهاتچقد زیباتر شدیچه شیرین تر شدییه به مهربون من، یه جهان من، جانک من، جانان من، امید منبعضیا هستن فقط فقط...
مجبور بودیم ب این دوری اجباری...باید مدتی تحت مراقبت میبودم تا همچی خوب پیش بره...هرموقع ک زنگ میزد سریع میگفت فک نکنی زنگ زدم ک حال وروجک بابا رو بپرسما،اصلا اینطور نیس،فقط میخوام حال تو خوب باشع،مطمئنم کن ک حالت خوبع...و اگ بگم کیلوکیلو قند تو دلم آب میشد دروغ نگفتم...چقدر این مرد برام جذاب و دلنشین بود...چقد صداش آرومم میکرد...هربار ک بهونه گیر و دلتنگ میشدم خیلی ماهرانه آرومم میکرد،گوشیم زنگ خورد نیم رخ جذابش نشون میداد ک خودشع،،،سریع جواب دا...
شیرینی لبان تو ، فرهادی آورددلخواهی آن قدر که غمت ،شادی آوردجز عشق ِ دلنشین تو، کآرام جان ماست،دامی ندیده ایم که آزادی آورددل را خراب کرد و به گنج هنر رسیدعشق خرابکار تو آبادی آوردمقبول باد ، عذر کمند افکنان عشقچشم غزال ، رغبت صیّادی آوردگر عشق ورز و مست نمی خواهدم خدایباری، چرا جمال پریزادی آورد؟ای جان سراب نوش نگاهت، بگو دلمرو به کدام سوی در این وادی آورد؟کوه غمت به تیشه ی جان می کنَد دلمشیرینی لبان تو ، فر...
═══••✿°•☔❄•°✿••═══تنها درخواست من از دنیا ،همین حالا ،اینه که یه نفر بیاددو تا دست یخمو،گرم کنه!همینقدر ساده...همینقدر دلنشین═══••✿°•☔️🥀•°✿••═══...
با بعضی ها حال آدم یک جوری میشود؛ یک جورِخوب! از آن خوب هایی که شبیه خوردن آب یخ وسط گرمای تابستان است، یا شاید هم شبیه خوردن گوجه سبز با نمک است که به تلخی هم نمی زند، شبیه قدم زدن در زیر باران! می دانی آدم خیالش یک جورِخاص راحت است، راحت از آن که خوبیشان هیچ وقت ته نشین نمی شود. این جور آدم ها شبیه فرش رنگ به رنگ نمی شوند، شبیه باران می مانند؛ همین قدر لطیف، همین قدر آرام، همانقدر دلنشین.️...
می نویسم آفتاب اما فقط خود را ببینآفتابم باش و روشن کن تمام این زمینمی نویسم روشنای من تویی ای آفتابیک ستاره کی کند روشن زمین را اینچنینروز ابری در کنار عشق زیبا می شودابر یک مقدار، و باران و ، توهم اینجا نِشینشب که دوری از دلم من انتظارت می کشمبر سر این عشق زیبا چشم دشمن در کمیندست در دستم بده، دل را به من بسپار تاحال دل زیبا شود با حرفهای دلنشینهر غروبی معنی پایان عشق یار نیستماه هم امید دارد با تو باشد همنشین...
وقتی غروب زود می رسدکسی از جایی دور نِی می زندو زمزمه ای نزدیکتر، می نشید جایی میانِ پیچ و تاب موهایماما هر چه نگاه می کنم آنسوی پنجره ، چنارها بی برگ!سالهاست از فصل کوچ گذشتهومن در کالبدم جا مانده ام،حالا گرمایی نیست...سرمایی هم!دیر زمانی است مهتاب خلوتِ خانه را پُر کردهمگر نه این که آتش، با آتشی دیگر روشن می شود؟!پس بیا و این پاییزواژه های دلنشین بگوو در بهایش بوسه بخواه!وقتی غروب زود می رسدتو را نزدیک تر م...
دلدارِ من!این قضیه همواره در افکارِ منجولان می دهدکه تو را کمی بی ملاحظهدوست بدارم.چیزی شبیهِ یکداستانِ عاشقانه ی کلاسیک،با پایانی به یادماندنی.من آیه ی داشتنت راهر روزِ سال شمسیبا خود م مرور می کنم!تا این گونه آشکار شود؛تکه ای از جانم به جانتمتصل شده است.دلنشین ترین زمانِ زندگی اموقتی استکه با من همراه می شویو گوش جهان پر می شود ازصدای قدم های دونفره ما.دلدارِ من!مادامی که نامِ منکنارِ نام تو می درخشد!...
ندیده، به یاد می آورم تو را،با بانگ تو، با بانگ دلنشین کلام تو،هر بار تو را می شنوم و به یاد می آورم که چقدر دوست دارم تو راکه چقدر دوست دارم صدای تو راکه چقدر جاودانه ای در مندر بطن زندگی و حالِ خوب و خاطره های من...ندیده دوست دارمت،ندیده به خاطر می سپارمت...تو زنده ای تا ابد در منتو نفس می کشی، همان جا که صدای بی بدیل تو نفس می کشدندیده به یاد می آورم تو راای جاودانهْ صدای بی تکرار.......
دوست داشتن، حسِ غریبِ ظریفی ست که محکم است. مانند ریشه های یک درخت تنومند که شاخه های ظریف و برگ هایی شکننده دارد. دوست داشتنِ یک فرد، ریشه ی رابطه است و غم ها، خشم ها و ترس ها همه حوادثی غیرقابل اجتناب در رشدِ رابطه است.دوست داشتن که محکم باشد، ریشه یک رابطه که محکم باشد، ادامه ی رابطه میتواند سفری دلنشین و سخت باشد؛ دلنشین است چون دوست داشتنِ یک فرد، آمیختگی و کشفِ دنیایی جدید است و سخت است چون تعارضات و حل تعارضات هم بخش دیگری از رابطه داش...
نفس بهاردر رگ زمین جاری شددشتخواب علف های رقصان را دیدو شکوفهبا طنین دلنشین صدایت به رقص درآمدوقتی تو آمدی......
امروزکدام یک از لبخندهایت را پوشیده ای که این قدر دلنشین تر شده ای ️️️...
هر روز صبح بودنِبوسه های تو الزامیستتا مرا بدرقه کنند،به سوی جهانی که خستگی های روزمره پیدایم نکنند!و چقدر دلنشین خواهد بودصبحی که با بوسه های تو شروع شود....
مثل پاییز دلنشینی!باید عاشقت شدآن هم نه موقتاز حالا تا تمام عمر ...️️️...
زیباترین لحظه دنیا زمانیستکه در آغوش تو آرامش را با تمام و جودم حس میکنم...پر از محبت... گرم... دلنشین...شک ندارم تو برای من آفریده شدی بهترینِ من...
دنیا همین است...همه ی بادهای آن موافقهمه ی اتفاقات آن دلنشینو همه ی روزهای آن خوب نیست..!اینجا گاهی حتی آب هم،سر بالا می رود...پس تعجبی ندارد اگر آدم ها جوری باشند که تو دوست نداری!گاه گاهی در انتخاب هایت تجدید نظر کن.فراموش نکن تو مجاز به انتخابِ آدم هایی،نه تغییرِ آنها......
تا بهار دلنشین ، آمده سوی چمنای بهار آرزو ، بر سرم سایه فکنچو نسیم نو بهار ، بر آشیانم کن گذرتا که گلباران شود ، کلبه ویران من️️️...
گاهی فقط بیخیال باش...وقتی قادر به تغییرِ بعضی چیزها نیستی.روزت را برایِ عذابِ داشتن ها و افسوسِ نداشتن ها خراب نکن.دنیا همین است...همه ی بادهای آن موافق...همه ی اتفاقات آن دلنشین...و همه ی روزهای آن خوب نیست.اینجا گاهی حتی آب هم،سر بالا می رود.پس تعجبی ندارد اگر آدم ها جوری باشند که تو دوست نداری.گاه گاهی در انتخاب هایت تجدید نظر کن.فراموش نکنتو مجاز به انتخابِ آدم هایی،نه تغییرِ آنها.......
یه وقتا نگاه کردن به چشماش وقتی داره لبخند میزنه از هزارتا حرف عاشقانه دل نشین تره !...
سودای دلنشین نخستین و آخرین!عمرم گذشت و توام در سری هنوز...
تو را چون چای دلنشین صبح ،سر می کِشَمت داغ با دلگرمی گرم ِصبح بخیر هایت ... شاید همان گم شده ی زیباترین فلسفه ی دوستی های ناب بشوی ......
خنده هایت عجیب دلنشین اند ...حاضرم تمام غصه هایت را به جان بخرمتا لحظه ای خنده هایت را از من دریغ نکنی ......
زیبایی به معنای داشتن صورت زیبا نیست.بلکه به معنای داشتنذهن، قلب و روح زیبا است....
راضی ام از توپاییز دوست داشتنی من...می بوسم و می بویم برگهای زرد و قرمزت رانفس می کشم در هوایتبوی باران داریبوی خاک و برگمن بوی خدا می فهمم از تو...
تنها دارایی دلنشین منی...