جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
از روی پل عابر پیاده عرض خیابان را به طول عمرم اضافه می کنم...
گردی زمین تمامی خدا حافظی ها را به سلام ختم می کند...
مهرش به دلم افتاد اما مهریه اش آنرا از دلم درآورد...
نمی دانم چرا هر چقدر به قربانت می روم نمی رسم....
نانوا هم جوش شیرین می زند بیچاره فرهاد...