چه کیفی میداد اگر من شاگرد نانوا بودم و تو نزدیک افطار با لباس های رنگی در صف نان می ایستادی. هرچند که صف بر هم میریخت دست و بالم را میسوزاندم و از اوستای نانوا بدو بیراه میشنیدم اما همه ی اینها ارزش آن لحظه را داشت که در...
نانوا هم جوش شیرین می زند بیچاره فرهاد