دخیل بسته ام به چشمانت پلک مزن آرزو هایم ریخت
کوچ را باور ندارم هر چه دور هر چه دیر تو در جان من یکجا نشینی
بستر جان من بی حضورت خشکید تو بیا جاری شو تا برویاند عشق