از انتظار ، دیدهی یعقوب شد سفید هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد
وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد
یازده تا بچه جز یوسف فقط یعقوب ساخت صنعت انبوه سازی را فرادا باب کرد
وی قرآن خوانده ام... یعقوب یادم داده است دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است