از انتظار ، دیدهی یعقوب شد سفید هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد
وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد
یازده تا بچه جز یوسف فقط یعقوب ساخت صنعت انبوه سازی را فرادا باب کرد
وی قرآن خوانده ام... یعقوب یادم داده است دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است
چه خوب ! رفته ای اما ، هنوز هم خوبم خیالِ خام نکن ؛ اینکه سخت ، آشوبم ! جهان ، هنوز جهان است و من سراپا شور تو را به یاد ندارم ، نگارِ محبوبم !!! ببین چه شاد و خرامان و سرخوشم بی تو وَ در صبوری و...