شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
سالها رفته ای اما،چشم من درپی توستنی نی چشم من اِنگار، پِی گهواره توستمن شکارِ ،چَشم آهوی تو بودم معشوق قلب بی طاقتم هرروز، دَرپی خانه ی توست من زِ دَرد غَم هِجران تو آلوده و مست قلب آتش زَده ی من، پِی میخانه ی توستمُردم و زنده شدم ،باز از این عشق نَهانعاشقت باز هنوزم ، مَرد دیوانه ی توست من و دِلواپَسیت، رَج زده ایم فَرش فِراقریسه ازدِل زده ایم ،رَنگ غَمَش شانه ی توستسَخت و جانکاه گُذشت، لحظه های اَلَکیگریه ی چَشم ...