زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
دلنوشته هایی دلی بدون هیچ مخاطب خاص
جسم انسان متعلق به خاک است ولی اسمش هرگز
سالها رفته ای اما،چشم من درپی توست
نی نی چشم من اِنگار، پِی گهواره توست
من شکارِ ،چَشم آهوی تو بودم معشوق
قلب بی طاقتم هرروز، دَرپی خانه ی توست
من زِ دَرد غَم هِجران تو آلوده و مست
قلب آتش زَده ی من، پِی میخانه ی توست
مُردم و زنده شدم ...
متن مجید صبوری
یه بغل مِهمانم کن، بخدا وقتی نیست
زندگی کردن ما، آه در بندی نیست
یه بغل مهمانم کن،دِلخوری، که باشی
شاید آرام تواَم، شاید مَرحم باشی
یه بغل مهمانم کن،خواستی مُشت بِکوب
شاید دَردم گیرد، شاید راضی باشی
یه بغل مهمانم کن نگرانی،خوب به دَرَک
شاید ...
متن شعر
ما از جان هم چه میخواستیم .....
کلمه درآماتیک پانتومیم دوستت دارم را هم با اَدا بازی حدس نزدیم
راستی اسکار احمقانه ای از مجسمه آدم و هوا ارزش زمینی شدن را داشت!
ما بی گمان محصول جنگ های ممنوعه در میان آلزایمر خاموشی بودیم..
تو میدانی ماچرا آل...
متن دلنوشته ها
من مُسکنام تمومه، قصه بازم ناتمومه
چند تا عکس پاره پاره، هنوز اینجا پیش رومه
من یه تبعیدی خسته، که پرو بالم شکسته
همه ی دار وندارم، شده این قلب شکسته
چرا آروم نمیگیرم ،مثل هر آدم عادی
من یه بی منطق رَدی، شدم کارام غیرعادی
تو چرا ...
متن مجید صبوری
من ملودی چشمانت را بلد شدم 🎼
ضرب تند قلبم از مسیری که عطر تو عبور کرده بی اختیار گذر میکند...
من و دلتنگی عادت کرده ایم،
به عوام فریبی گمراه کننده انتظار؛
دریای پُرتلاطم های کاریزما آخرین
اَشک های دلواپسی ...
همانند شن زارهای ترک خورده ابر...
متن مجید صبوری
سادگی بَسه ،که عاشق تو بودم
منی که، دِلواپسم ،گاهی حَسودم
عَطر تو، اَلکل شده بویی نداره
رفتنت خاکسترِ ،این ته سیگاره
بدون با رفتنت، حِسِت رو کُشتم
خاطرات خوبتم ،با تو سوزوندم
نه دیگه ،چشمای تو، واسم قشنگ نیست
نه دیگه، قلبم واسه، اون روزا تن...
متن مجید صبوری
من به دِل ،گاه به دلِخواه خودم مشغولم
گاه غرقم زِخیال،گاه به آلام خودم مَسرورم
نه به کس طعنه بی مهری و نه زَخم زَنم
گر گزندی نزنند، دَرپس افکار خودم بُهلولم
عاشقِ،موج سحر گاهیُ، دریا، و نم بارانم
گاه گاهی، به غزل خوانی خود پرشورم
با هوای ...
متن مجید صبوری
پاییز برای تو متولد شد 🍁🍁
برگها به تجلی آمدنت به جشن نشستند🍁
لاجوردی زمین و جویبار جاری، به شریان های قلبت دل میداد🍁
نمیدانم چه ساعتی اما یقین دارم🍁
که مهر ماه بود و من زادروزت را از هزاران روزنامه منتشر شده خواندم🍁
عشق عجب یادگاری خوش خطی است،...
متن دلنوشته ها
واسم لالایی عشقه،
تو که باشی کنار من
سرم رو شونه هات باشه،
نشی باز بی خیال من
چه حسی مثل آغوشی،
منو هر روز میپوشی
هوام بوی تو رو داره،
نمیخوام لحظه ی دور شی
چه با تو حال من خوبه،
نفس هام کوک و میزونه
یه دیوونه شدم هرشب،
واست سلفژ میخون...
متن مجید صبوری
از دیروزی که گذشت و فردایی که می آید
مرا یک دوست داشتن کافی است ...
مرا یک آغوش
مرایک بوسه
مرا یک گریه
مرایک لبخند
مرا یک رویا
مرا یک نامه
نامه ای با مضمون عشق
گل سرخی میان دفتر
تمبری از سلحشوری یک عاشق
شادی !
مرا یک دلخوشی
مرا ی...
متن مجید صبوری
واژه های متارکه کرده را ،
در بیوه خانه ی ،کدامین شعر بِگُنجانم
بلورهای کریستالی نُت را،
بر سر کدامین نُت گیتار
فِرِت اول را ، یک پرده بالاتراز دلتنگی میگیرم
شاید فرت های دیگر، خود آرام آرام به تکاپوی یافتن عصر بارانی باشد.
کوک های کم طاقت فری...
متن دلنوشته ها
گرگها گله دَریدند، از شیر شکایت کردند
قصه ،از مَکاری روباه حکایت کردند
دیگری باز به دَندان گرفت، با خودبُرد
باز از نادانی این گاو ،روایت کردند
سگ گله اَمان داد، تا که گرگان بِدَرَند
باز از چوپان دروغگو، نَقل و صحبت کردند
گر خَران شِیهه کشید...
متن شعر خاص
آه بی حاصل من،
گندم زار را به آتش مَکش
روزهای رفته به تسخیر تو نیست
بیهوده از بهار، صبح رستاخیز راطلب نکن... آسمان هربار که می بارد ،کیمیا بخش زمین وخورشید هر با که طلوع می کند انعکاس روشنی نیست...
ماموریت روز از اِبتدای خلقت، فریب دادن غروب ...
متن مجید صبوری
من بی حرف،از چَشم و نگاه عاشق شده ام
با رویای تو ،درخواب مست و شاعر شده ام
جاگذاشتم، حَواسی که به صَد منظره بود
درمیان فِر گیسوی سیاه ،موج ساحل شده ام
سورُ ساتی به دلم ،از عَطشت برپاشد
چشم در چشم قمر، ماه کامل شده ام
پای کوبید مثل کودک،...
متن شعر
دلتنگی هایم سریز شده از برکه چشمانم
به تعداد برگهای پاییز سکوت کردم و به بلندی یلدا فال حافظ گرفتم
میدانی بعد از سَفَرت، فقط یک تکه از میم مرد و یک رَد خون به جا مانده
ته ماندگی آرزوی آغوش ،و دلگرمی تکرار بویت سرگردان در میان خیالاتم پرسه میزن...
متن مجید صبوری
ترنم بهار، کوچه باغ را دلبرانه می خواند
آرامش خیال،
از ناودانی خانه چکه می کند
زیبایی شکوفه،
عطر سیب می دهد
خاطرات رویایی،
ساده از تونل خیال گذرمی کند
دریاچه به کوچ پرندگان صبح بخیر میگوید
بید مجنون، موهای پریشان در باد را
شانه می زند...
متن مجید صبوری
بیا تا همراه باران، تفسیر کنیم ،
عشق چند شنبه اتفاق افتاد.
تراژدی آسمان ابری،
سناریوی نوشته شده دیوارها
چکه های باران،
سمفونی آغوش داشت.
چتر دونفره زیر باران ،
چشمان مشتاقم مرا گمراه میکرد.
لبخندهایت همانند معجونی برای دلوابستگی بود ...
متن مجید صبوری
دِلتنگ تو بودم ،که اَز راه رِسیدی
لَبخند زنان ،جان به دَر آورده ،رَمیدی
با هَرگُذر از منزل دیوانه یِ این دل
عاشق دِل دیوانه، به پَرواز کِشیدی
با موی پَریشان شده دَر باد چه کردی
با سُرمه چشمت ،حکم دیوار کِشیدی
اَز نَسل کُدامین صَده اَز عَصر جهان...
متن شعر
تارُ پودم همه عشقست، چشم من راوی عشقست
دل به دریا زده ی من، مقصدش ساحل عشقست
بوی تن پوش بهارست، مُشک سارم همه عشقست
پرسه در عالم مستی، گُل گسارم همه عشقست
ساده اندیشمُ وآرام،چون که دَردم تب عشقست
دل دیوانه چه خواهد ،در سَرَش آتش عشقست
مثل بار...
متن مجید صبوری
زیبای من
سناریوی فراق زیبا نبود.....
سپید و شکسته به رُخسارم نشست
دلخوشی ها را ،طوفان غمت به صخره ها کوبید وپارو شکسته به گل نشست
میدانی زیبا....
بعد از تو
رهگذر ها به شانه ام نمی زدند
کلبه انتظار عطر کهنه دلتنگی گرفته
خودکارم کاغذها...
متن مجید صبوری
تو گوشه دِنج هر کلامی
که عطر و بوی عشق میدهی
تو همان شعر باران خورده ،
با نَم ذرات اَشک را می مانی
که در کلام جاری شدی
چه زیباست صدایت زدن، وجانم گُفتنت
تو لَمس دِل اَنگیزی
برای لَم دادن ،شانه های یک عصر پاییزی
اَز پَس کوچه های اِحساس م...
متن دلنوشته عاشقانه
عشق آمد بی هیچ، به تاراجم برد
زلفی پریشان کردهُ ،ایمانم برد
سنگی به در خانه ی ویرانم زد
سرمست نشده،جانمُ جانانم برد
گیج از غم فقدان، غمبارم کرد
آسان به در آمد،غزل خوانم برد
در کوچه تردید،چه آسان کشاند
گم کرد مسیر ،باز پریشانم برد
گاه لبخند ب...
متن شعر
میتوان عشق را رنگی کشید،در کنارش آدم سنگی کِشید
میتوان دریایی از احساس را، در کنار ساحل مانی کِشید
میتوان بااوج عشق پرواز کرد،بالها را بی گمان آبی کِشید
میتوان آغوش رادِلبازکرد مثل رود، دَستان راجاری کِشید
میتوان باران رابا هرعَطش جای یک اِستکان ...
متن شعر
من کتابی جز خواندن تو ندارم که بخوانم
تمام صفحاتش را میخوانم و اَزبَرم و شبها به آغوشش میگیرم
کتاب را چگونه نوشته ی اِی دیوانه،
گاهی میخندم، گاهی اشک می ریزم
من از اوج و سقوط خواستن ها و نخواستن ها، تصور مبهمی دارم می دانی
نه ،نمیشود گاهی خوب...
متن مجید صبوری
ای دلا عاشقیت کشت مرا در همه حال
سر نکن عُمر به پای دَرختی که دهد میوه کال
شرم بادا که دیوانه و مجنون شدی از سرشوق
بی خود از خود شدی از چه کنی این همه ذوق
هرکس که تو چشم گشود، نِی که کس است
گل نیست که وصفش کنی ،خار وخَس است
دودمان باز به باد ...
متن مجید صبوری
آسوده باش زیبا
گلدانهایت را همانند عشقت تیمار می کنم زیباترین لبخندها را، به آنها خواهم زد
نمی دانم ،کدامین را بیشتر دوست داشتی
ولی نسترن هایت ... شکوفه زده
دلت شاد باشد مهربانم
موزیک کلاسیک سفارش شده ات را هرروز می شنوند ...ولی باور داری؛...
متن مجید صبوری
بوی نم باران باشد وکُلبه کاهی و پنجره چوبی باز قدیمی برای یک دل سیر دیدن
بوی شالیزار ها و تماشای دختر گندمگون همسایه با دامن چین چین پر از شکوفه یاس و شالی به رنگ کهربا و سینه ریز عقیق
او هنوز هم زیبا راه میرود و اسب ابلغش را دلبرانه نوازش می ک...
متن مجید صبوری
پاییز همیشه زیبا بود قبل از ریزش برگ ها بر روی نگاره اسمت و جستجوی دیوانه وار من برای یافتن خانه ابدی تو
تجسم آخرین لبخند و تصویر کوتاه ترین خاطره از آخرین دیدارت، صفحه گرامافون اشک بارم را به ناله در آورد
فیلم های اکران شده کودکی ،در صفحه بزرگ پ...
متن مجید صبوری
امسال برف نیامد
باران کوتاهی کرد، اما سیل آمد
مهربانی ها کمترشد
طعنه ها بیشتر شد
شادی کمتر سرک کشید
غم های عصیانگر مدار منظومه زندگی را محصور کرد
جادها خلوت تر از دیروز
رفتن ها بیشتر از هر روز
نه برای ملاقات ها، بلکه برای آخرین وداع ب...
متن مجید صبوری
بین من وتو لحن وکلام است ای دوست
حِسم به تو تُک زبان است ای دوست
در بطن وجودت چه دیدم ای دوست
قلبی است،به زیبایی دریا ای دوست
گاه سنگ صبوریُ پناهم ای دوست
سرما نشناسم گرمیِ جانی ای دوست
روشنگه فانوس دلم باش ای دوست
تاریک نشود راه، تا تو باشی ...
متن مجید صبوری
ادامه