قدیم ترها ... همیشه علاجی .... برای هر دردی بود؛ مثل روغن چرخ خیاطی ... برای ناله های لولای در! مثل دوا گلی ... برای زخم های کودکانه ی سرِ زانو! مثل آغوش مادر بزرگ... برای باریدنِ تمام بغض های جهان...! چقدر دست هایمان خالی شده است!
یاد کوچه های خاکی یاد اون صفا و پاکی یاد بوی گل پونه دوستیهای بی بهونه یاد خونه ی قدیمی دستای گرم و صمیمی یاد اون نم نم بارون توحیاط تو باغ و ایوون یاد شام و شب نشینی چای قوری توی سینی یاد اون گلهای عاشق بوی یاس و...