متن عباس رئیسی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عباس رئیسی
زندگی ذره ی کاهیست که کوهی ساختیم
متن را کرده رها ،حاشیه هایی ساختیم
زندگی هم چو عسل ،هم چنان زهر گذرد
ما خود این بازی پر پیچ به راه انداختیم
عباس رییسی
یاد قدیم
قدیم حریم خصوصی مونهه
حتی حمومشم عمومیه ولی
چشم هیچکسی هرزه نهه
اونروزو پای کسی جلو کسی درازنهه
ولی پشت پازدن هم هیچکسی بلد نهه
اونروزو برگروچنچه و بختیاری مونهه
ژله و پای سیب نهه
اوج کلاس سفرون سبزی و اش و ترشیه
اونروزو رنگ سال نهه ،مانتوی...
,عید است و برون ریزید آن جامه ی وصلینه ,
از سر بدر آویزید ,افکار نسنجیده ,
ماه نو و سال نو باشد که نوین گردد
از سینه جدا سازید حرص و طمع و کینه
با زنده دلی رانید ازخود بدی و پستی
لیکن نگهدارید آن همدم دیرینه
آیت الکرسی بخوان ای دختر زیبا سخن
تا تو گردی فارغ از هر درد و غم
گر تو گردی آشنا با نور قرآن خدا
همرهت گردد همیشه دست پررنگ خدا
چون تو بارانی و باران رحمت است
حفظ قرآن خود نشان از همت است
بیا برهم زنیم رسم زمانه
بخوانیم نغمه های عاشقانه
بیا تا با همه دلبستگی ها
حدیث عاشقی خوانیم شبانه
عکسها سخن از خاطره گویند ولی
دیدن یار کجا لذت دیدار کجا ؟
من چو با عشق تو مستم بسمه
من چو دل را بتو بستم بسمه
من زغمها همه دورم چو ملال ؟
اینکه من با تو نشستم بسمه
عید نوروز ٱمده روز نویی ٱغاز کن
سال نو افکارنو گفتارنو را ساز کن
باشروع سال و فصل نو شدن
در بهار زندگی اینک کتاب دیگری را بازکن
عباس رئیسی
گل یاسم گل خوشبو ی بابا
تویی قندوعسل ، شب بوی بابا
در اسفند مه شدی چون ماه پیدا
چو مهتاب ٱمدی رو. سوی بابا
🌛🌙🌛🌙🌛🌙🌛🌙🌛
پدر روزی بدون احترام و عشق نمیخواهد
پدر کادو گرانتر ازحدیث عشق نمیخواهد
پدر را توانی احترامش را بجا آور
که او از تو زرو زیور ,زمین و خانه و مسکن نمیخواهد
روز پدر مبارک
صبح شدو باران رحمت بارشش از سرگرفت
شهرها را رونقی دیگر گرفت
زنده شد ان خاطرات روزهای کودکی
هم زمین از آسمان یک بوسه ای دیگر گرفت
ای خوش آن عمر که در شغل محبت گذرد
حیف از آن عمر که درناله. وحسرت گذرد
ای خوش آن دل که مشغول محبت گردد
حیف از آن عمر که دائم به بطالت گذرد
چرا زعشق کسی را دگر نمیشود خرسند
چه شد که قدروفا را کسی نمیداند
چرا زمانه عجین گشته با دغل بازی
چه شد که معنی حجب و حیا کسی نمیداند
چرا زضعیفان کسی نگیرد دست
چه شد که بوی خدا را کسی نمیداند
چرا دگرکسی را زعشق خورسند نیست
چه شد که وفا را کسی نمی بیند
چرا زضعیفان کسی نگیرددست
چه شد که صدق و صفاراکسی نمی بیند
چرا زمانه عجین گشته با دغل بازی
چه شد که حجب و حیارا کسی نمی بیند
چرا دگر زمحبت اثر نمی بینم
مگر زبانم...
اگن صدای دهل از دور خاشن
شویلدا خاردن انگور خاشن
از صدای سازوآوازو نغاره چه توا
زیر بارون ،صدای یارون خاشن
کاش زلزله در ذهن بشر می افتاد
کاش درذهن بشر شوروشرر می افتاد
کاش میشد زمان هم به عقب برمیگشت
فکر مال و طمع و حرص زسر می افتاد
کاش میشد همگی ساده شویم مثل قدیم
شیله و پیله وحیله ،ازسروجان بشر می افتاد
کاش میشد بجای زرو اندوزی آن...
ای هما ای مظهر عشق وصفا
ای توای بانوی پرمهر
ووفا
ای توای مادر ببین حال مرا
ده نجات ما راازین ظلم وجفا
یاد ایام جوانیت بخیر
کس نمیگفت درجواب تونه خیر
یاد ان روزی که دل تو میربودی ازهمه
مینمودند دوستانت شادی و هم همهمه
ای هما ای مادر...
مهر با مهربانی آمده چشمان دل را باز کن
فصل جوانی آمده شور و نشاط آغاز کن
مهرانه را چتری نما افکن بدور انجمن
از شادی و شور و شعف پرواز کن پرواز کن
عباس رئیسی
هما روزی تک و تنها دراوج آسمانها بود
چنان ببری خروشان هما ورد زبانها بود
هما در اوج تحریمها به ابرو خم نیاورد و
درون خود ولی گرفتار بدیها بود
چه آمد برسرش امروز؟ چرا اینگونه مینالد ؟
همانی که زمانی را خودش محبوب دلها بود
عصای پیری و فرسودگی...
بیایید سال نو را سال شادی ها بنامیم
زدردورنج وغم فارغ بمانیم
بیایید صخره ها را درنوردیم
بیایید تا به دور هم بگردیم
بنامیم سال نو را سال شادی
بسان کودکان مشغول بازی
بیایید قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه زیکدیگرنمانیم
بیایید عقده ها از دل بشوییم
بیایید تا زخوبیها...
زمانی عید نوروز عالمی داشت
درختان گل و پرمیوه ای داشت
زمانی عیدها باصفابود
میان مردمان مهرووفابود
زمانی چهارشنبه. سوری بیخطربود
پریدن روی آتش مختصر بود
زمانی مردمان یکرنگ بودند
به دوراز حیله و نیرنگ بودند
زمانی شب نشینی ها بپابود
محافل ،گرم اما بی ریا بود
زمانی عاشقان نایاب...
روز نوروزاست و روز نوشدن
با دل و دلدادگی همسو شدن
روز نوروزاست و روز گم شدن در شادی است
عید نوروزاست و جای خیلی اکنون خالی است
روز نو ، بوی بهاران آمده
بوی یاس و بوی باران أمده
روز نو باید که عاشق تر شوی
بایدازدیروزوامروزت به و...