پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
رنگ چشمت خبر از دل داردحقا دلبری چون توندیدم ب جهانم عسلی ناب معبودم آویخت درآنشیرین تر از عشق است ندیدم ب جهانم...
در کافه سفارش من هیچ استتا وقتی ناب ترین ،باب ترین قهوه دنیا دارم...
کافری بودم ولی چشمان تو قبله نما با تماشایت مسلمانی شدم ای بی وفا...
سعدیا حال و هوایت ب کنار عاشقی حال بدی بود نمیدانستم او،ک بسیار،درد ازلی بود نمیدانستماخرش این همه لعنت ک شناساندی اشعاشقی درد بدی بود نمیدانستم...