دارد نوای این شب غمِ آوای ما را در شامگاه هجران بشنو رَثای ما را من کشته نگاهت از چشم پر گناهت از چشم تو بگیرند پس خونبهای ما را با چشم خویش کندی ای یار گور ما را با گریه ات نوازی ساز و عزای ما را ماه عسل...
ای مصیبت زده، بر آتشِ غم ،باد مزن دامن از آه بر این دلِ برباد مزن بهر این یار گریبانِ عدم چاک مده دست از دامنِ دل بردار بر سر افلاک مزن چه خوری غم که نیرزد بر غم او گریه کنی بر غم جانسوز دلم داد مزن داد مزن...