در زندگی ام نیست چنین رهگذرانی
کاین غصه به دوش من دیوانه روا نیست
هر مصلحتی گویی به از آنکه بگویند
الحق که نیایش به تو هم وجه دعا نیست
MesterShan
در زندگی ام نیست چنین رهگذرانی
کاین غصه به دوش من دیوانه روا نیست
هر مصلحتی گویی به از آنکه بگویند
الحق که نیایش به هم وجه دعا نیست
MesterShan
هر بهاران را نبین کز عشق خود می نغنوی
چون بهاران میرسد پایان، زمستان میشود.
آدمی کز درد دوری میدهد فریاد و زار
چون فغان پایان رساند، یار مستان میشود.
MesterShan
متن دلتنگی عاشقانه
متن فصل بهار
متن پایان زمستان
متن فریاد درد
متن جدایی دردناک
متن یار مستان
متن حسرت دیدار
شعر عاشقانه غم انگیز
شعر فارسی کلاسیک
در حال بارگذاری...