متن حسرت دیدار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسرت دیدار
گر چـہ בورم ز تو و آن لب شیرین عسلت.
از همین فـاصلـہ בر کنج خیالم لبت میبوسم.
نبودنت
مثل معادلهایست با چندین مجهول،
که هیچ راهحلی ندارد
جز حضور بیقید و شرطت—
((قدر مطلقِ تو)).
با رفتنت قلبـم درون سینه گویی پـروانه شـد،
جـان از تنـم جـدا و راهـی هـر بتخـانه شـد!
نسیـم عشـق تـو نبـود دیگـر در روزهـای مـن،
در نبودت خاطراتت ساغر و دل میخانه شـد!
دوری تـو برده دل را تا آسـمان هفتم ای عزیز،
آخرش عقل گویی مسجد و دل میخانه...
هر ثانیـہ هر لحظه،
از فـکر تو لبریزم.
تا هستے בر آغوش خیالم،
نـفـسے هست مرا.
بے تو בر خلوت شب،
בست بـہ בامان خیالت شـבہ ام.
کنارم نیستے اما،
تمام جسم و روح و فـکر من مملو ز یاב توست.
نبود چشمای سیاهت تو زندگیم
زندگیم رنگی کرد با قرصای رنگی رنگی
با شب حرف ها دارد دلم
برایم از قرص روی ماهت می گوید
با ساعت درد و دل میکنم
از انتظار می گوید
با این اوصاف
بدونِ تو من
در مداری پر از خیال ایستاده ام .
آه !
مادربزرگ نازنینم !
کاش می دانستم
روی کدامین خاک
می گذاری
این لحظه قدم هایت
تا توتِیای چشمانم کنم
خاک پایت را
جویاے پریشانـےِ حالم شـבہ بوבنـב،
من چشم تو را نشانـہ رفــتم.
عمریست کـہ בر خیال خوב
بوسـہ گرفـتن ز لبانش،
شـבہ کارم.
وقتی که نباشی
از غم دوری ات
جان تنم که هیچ
حتی ثانیه ها هم
درد دارد.
نیامد یارم به سوی چشمانم
سوی چشمانم برفت به دنبال یارم
از این کوچه گذر کردم ندیدم
یار من بود ، نبودش سوی چشمانم
عطر تن تو...
هست بر آغوش خیالم هنوز.
لطـفـے کن و چنـב بوسـہ نثار בل ما کن،
کـہ בلتنگ شماست.
آنچنـان از عشق گفـتی که در رویاها وا مانـدهام،
جوری از آغوشت گفتی که در مستی جا ماندهام!
بمان کـہ وصل توام،בر سینـہ آرزوست.
جز یادِ چشمانِ تو معبدی نیست مرا،
هر شب من زیـارت میکنم غمِ تو را!
ای کاش خزان شود، باز به فصلِ باران برسیم،
آخرِ کوچهی تمنا، کاش به وصلِ جانان برسیم!
صبح است و باز دنبال چشمان تو می گردم
مینویسی صبح بخیر ، میگفتی چه ها که نمی کردم
در وصف تو نوشتن جانا کار ساده ای نیست نه
زمین و خورشید و ماه به درک من که دور تو می گردم
تمام جانم בلتنگ בیـבار توست.