متن حسرت دیدار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسرت دیدار
جز لب ناب روی تو...
بوسه زنم بر لب کی..؟
به گمانم جان دادن هم کم است...
در پی یک لحظه بوسیدن تو...
گفته اند می آیی؛
آری می آیی؛ می دانم؛
من آمدنت را،
با ژرفای جان،
باور دارم؛ باور دارم...
گفته اند می آیی؛
سالهاست که انتظارت را،
در باغ دلم کاشته ام؛
منتظر هستم تا:
باغ باورم را،
با قدمهای سبزت،
بارور سازی...
دلم بهانه می کند طلوع دیدن تو را
تا به کجا دلم کشد ، حسرت دیدار تو را
مثل چشمان سیاه تو، پیدا نشود
حتی به خــــواب...
دوستان بعد از تو می پرسند احوال مرا
من تنی در شعله دارم یک دل از من جدا
نسیم نرم نوازش نشان نمیگیرم
ز باد و برگ و بهاران نشان نمیگیرم
سرشک سرخ سحرگاه میچکد ز نگاه
ولی ز چشم تو درمان نشان نمیگیرم
لبت چو لاله لطافت به باغ میبخشد
من از لب تو گلستان نشان نمیگیرم
شراب شوق شبانگاه شعله میگیرد
ولی من از می مستان...
دل من در غم هجران تو پرپر شده است
خانهی سینه ز داغت چو مجمر شده است
گل رخت آینهی حُسن خداوندی شد
چشم من از نم اشکش چو نیلوفر شده است
شب که مهتاب به رخسار تو میافتد باز
عشق در سینه چو آتشفکن آذر شده است
آه من...
چقدررویا می بافم برای تو وخودم
رویای مسیر جاده
و یک سبد شعر عاشقانه
تا درزیر تک درخت عاشقی که از معشوقش دورمانده،سر بر زانوانت بگذارم و همه را بخوانم برایت
تا که شاید دل خدا به درد آید و نمیدانم که چه بگویم
که شاید دارم از نرسیدن به...
هر شب مرا خیال تو...
آید به مهمانی من...
دلتنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست،
در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست،
با عشق تو شب را به سحرگاه رسانم،
بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست،
دلم بی آن سیه چشمان مستت...
مثال تن بدون جان میماند...
دلتنگیام میگوید که زندگی بدون تو، رنگ و بویی ندارد. چشمانت، مانند خورشید بود که همیشه تاریکیها را روشن میکرد.
غنچگی کردی و بوییدن تو دست نداد
همه تن دست شدم، چیدن تو دست نداد
پابه پا کردم و هی عقربه ها رفت جلو
دیر شد، لحظهٔ بوسیدن تو دست نداد
دلم از حسرت دیدار تو دریایی شد
قدر یک قطره ولی دیدن تو دست نداد
با لبم وعدهٔ لبهای...