در بهارستان دل، دیدار یاران خوش است
همچو بوی گل که در صحن گلستان خوش است
لحظه ای با دوست بودن، عالمی دارد به دل
چون نسیمی بر سرای جان ویران خوش است
دیدن روی تو ای ماه، چون مهتاب شب
بر دل تاریک من، چون نور تابان خوش است
در هوای عشق تو، دل را صفایی می رسد
هر نفس با یاد تو، جانانه و شادان خوش است
با تو بودن، قصه ای از عشق و شور و زندگی
بی تو این دنیا برایم، سرد و بی جان خوش است
دل به مهر تو سپرده ام، ای نازنین
بودن با تو برایم، بهترین پیمان خوش است
در کنار تو، زمان بی وقفه می گذرد
هر لحظه ام با تو، چون لحظه ی باران خوش است
چون به یاد تو می نشینم در این غروب
دل ز شوق دیدنت، بی تاب و حیران خوش است
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR