در خماری به سفر های خروشان رفتم به گذرگاهِ همه باده فروشان رفتم تا به کوی تو به ناگاه رسیدم هیهات که ز عقل و هوش با زلفِ پریشان رفتم
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.