100 متن کوتاه نگران ۱۴۰۴ جدید 2025

یلدای مبارک...
نگرانم 
نگران خودم ؛
مبادا در هجوم برف خاطراتت
جوجه گنجشک دلم یخ بزند
در این خیابانهای دلگیر...
در این زخم های پیاپی...
در این تکرار نبودن ها...
در این یخبندان تنهایی...

چایت را بنوش و نگران فردا نباش ، از گندم‌ زار من و تو مُشتی کاه می‌مانَد برای بادها ...

سختست بگیری خبر از حال کسی که
از اینکه تو باشی و نباشی نگران نیست

نگران فردا نباش
چون خدا زودتر از تو اینجاست

خدای من بامن است...
پس نگران هیچ چیز نیستم..

از مرگ نمیترسم، من فقط نگرانم که در شلوغی آن دنیا مادرم را پیدا نکنم

نگران رفتن ها نباشید زمین گرد است!!!

ای که چون داغ دل خود نگران می آیی
یا که چون غمزده با درد نهان می آیی
بازگو پاسخ این پرسش هر روزه ی من
که چرا بلبل من وقت خزان می آیی ؟

وقتایی که پیشم نیستی پریشون ونگرونم/دوس دارم دقیقه هام رو کنار تو بگذرونم

گاه آن کس که به رفتن چمدان می بندد
رفتنی نیست! دو چشم نگران می خواهد!

عصر پنجشنبه که می شود
کمی بیشتر هوایم را داشته باش
بیشتر نگرانم باش
بیشتر بگو دوستت دارم ...
عصر پنجشنبه دلش نازک است
زود می گیرد …

یه شیر خودش رو نگرانِ
عقاید گوسفندا نمی‌کنه !

گاهی دلم شور می زند
باران که می زند نگران چشم های توام که بارانی شده
و من چقدر بیشتر از همه
زیر بارانی که تو می باری خیس می شوم...

فقط یک هنر را باید یاد بگیری
و آن هم تحمل است / تحمل
-تحمل چی؟
نگران آن نباش/ موضوع کم نمی آوری...

اگر بدانید مردم هزاران بار بیشتر
به یک سردرد معمولی خود اهمیت می‌دهند
تا به خبر مرگ من و شما ......

دیگر نگران نخواهید شد
که درباره‌ی شما چه فکری می‌کنند !

نگرانم
پاییز دارد
به نارنج ها می رسد
اگر نیایی
تمام باغ
دق می کند...

برخاستی و رفتی و در پشت سر تو
انگار نه انگار ... نگاهی نگران ست

نگرانم جانا
این روزها پاییز را
چگونه نفس می کشی ؟!
وقتی از هزاران عابری که
از کنارت می گذرند
یکی من نیستم
گفته بودی :
نفست
به نفس های من بند است !!!

.
نهان شده در نیمه ی تاریک خیال
دودو می زنند
دیده هایی نگران
به دنبال رد پایی شاید
در کهنه قبری نو شکافته
و انفجار اشک
از حدقه ی پریشانی ها
می خراشاند گستره ی پیش رو

چرا نگرانی؟ اگر نهایت تلاش خود را کرده باشی، نگران بودن آن را بهتر نمی کند.

تلخ ترین لحظه آن جا بود که لبهٔ پرتگاه ایستادیم اما کسی نگرانمان نشد ...
شاید انقدر ساکت ماندیم که فراموشمان کردند ..!

نگران دست هایت هستم
که بعد از،
از دست دادن من ، به که ، دست خواهد داد.

با کسی باش که اگه کل دنیا گفتن دوستت نداره تو به حسش شک نکنی نه اینکه هر ثانیه نگران این باشی که به کسی علاقمند نشه

نگران دست های من نباش
بعد از تو
آشیانه ی هیچ پرستویی نخواهد بود...

ننه : فقط یک هنر را باید یاد بگیری
و آن هم تحمل است ، تحمل !
مریم : تحملِ چی ننه ؟
ننه : نگران آن نباش ؛
موضوع کم نمی‌آوری !

اگر بدانید مردم هزار بار بیشتر به بک سردردِ معمولىِ خود اهمیت مى‌دهند تا به خبر مرگ من و شما ، دیگر نگران نخواهید شد که درباره شما چه فکرى مى‌کنند !

ای بنده ی من
با وجود من چرا غمگین و نگرانی!؟
حتی اگر طناب طاقتت
به باریکترین رشته ی ممکن رسید
نترس ، من هستم

یڪ عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا ڪہ درے هست مرا بال و پرے نیست
حالا ڪہ مقدر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا برده و از من اثرے نیست
بگذار ڪہ درها همگے بستہ بماند
وقتے ڪہ نگاهے نگران پشت درے نیست…

همیشه تعجب می‌کنم ، ما خودمان را بیشتر از افراد دیگر دوست داریم پس چرا بیشتر نگران نظرات آن‌ها هستیم تا خودمان ؟!

این چیست

که چون دلهره افتاده به جانم...؟

حال همه خوب است من اما نگرانم...!

لبخند بزن
حتی اگه خیلی غم داری
اینجا کسی نگران اشک های تو نیست...

نگرانِ آینده ات با کسی نباش که تو را با همه ی گذشته ات میخواهد...️

یه روزی پشت سرت رونگاه میکنی
و متوجه میشی
زیادی نگران چیزایی بودی
که اصلا اهمیت نداشتن...

ڪسۍ ڪه دوست داره..
همیشه نڪَرانته ...
به خاطر همیݩ...
بیشتر از اینڪه بڪَه دوست دارم...
میڪَه مواظب خودت باش...️

️️️

تنها رفیق من نگرانم که روزگار
از من تو را بگیرد و تنهاترم کند

دکتر علی دینی پور (ایلیا)

نگران حرف مردم نباش
خدا پرونده ای که مردم مینویسن نمیخونه...

وقتی دلواپسِ اجاره خانه و صورت حسابِ قصاب هستی ، دیگر نگرانیِ چندانی برای آزادی نخواهی داشت !

چیزی که تو را نگران کند، اختیارت را به دست می گیرد.

نگرانم!
پاییز دارد
به نارنج ها می رسد
اگر نیایی، تمامِ باغ
دِق می کند