این بار زنده می خواهمت
نه در رویا، نه در مجاز...
این که خسته بیایی
بنشینی در برابرم در این کافه ی پیر
نه لبخند بزنی آن گونه که در رویاست...
و نه نگاه عاشقانه بدوزی در نگاهم!
صندلی ات را عوض کنی
در کنارم بنشینی
سر خسته ات را روی شانه ام بگذاری
و به جای دوستت دارم بگویی:
گم کرده ام تو را، کجایی...؟
ZibaMatn.IR