زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

تابه فکر خود فتادم، روزگار از دست رفت
تا شدم از کار واقف، وقت کار از دست رفت

تا کمر بستم، غبار از کاروان بر جا نبود
از کمین تا سر برآوردم، شکار از دست رفت

داغ های ناامیدی یادگار از خود گذاشت
خردهٔ عمرم که چون نقد شرار از دست رفت

تا نفس را راست کردم، ریخت اوراق حواس
دست تا بر دست سودم، نوبهار از دست رفت

پی به عیب خود نبردم تا بصیرت داشتم
خویش را نشناختم، آیینه دار از دست رفت

عشق را گفتم به دست آرم عنان اختیار
تا عنان آمد به دستم، اختیار از دست رفت

عمر باقی مانده را صائب به غفلت مگذران
تا به کی گویی که روز و روزگار از دست رفت؟


ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن