مست ابروی ڪمانت ، زاده ی "شهریور"ی
کاینچنین دلبند خود کردی مرا با دلبری
بامدادان خرمن گیسو ، می افشانی به ناز
هر شبانگاه چشم در راهند، ماه و مشتری
هرچه می خواهندتخریبت کنند درچشم من
باز هم در چشم من از هر پری،زیباتری
گاه می گویم که آیا می توان ترکت کنم؟؟
لیک بر من آنچنان پیچیده چون نیلوفری
جذبه ی مهرت بجانم مثل یک آهن رباست
گاه مشکوکم که عشقت باشدَم جادوگری
گفتمت از خرمن گیسو مرا داری بباف
زانکه از جان هم برایم عشق من بالاتری
گفتمت؛اینکه خدا هم دوست می دارد تورا
گفت؛"سلطان" !با توأم من، تا بروز آخری
ZibaMatn.IR