100 متن کوتاه چشم های تو ۱۴۰۳ جدید 2025
متن های کوتاه درباره چشم های تو
100 متن کوتاه چشم های تو ۱۴۰۳ جدید 2025
کپشن چشم های تو برای اینستاگرام و بیو واتساپ
چه کاری از من بر می آید
وقتی عشق
تمام خودش را
می ریزد توی چشم های تو
و نگاه ام می کند...
در آسمان چشم هایت ، می نگرم ریزش گلوله برف های رویاهایت را به دریای عشق.
و قلبم موجی ست در تلاطم دریای چشم های تو...
به سربلندی هیچ سربازی فکر نمی کنم
وقتی که سرزمین مادری ام در چشم های تو جا مانده
در چشم های تو
که تکلیف هر دیوانه ای را
با ماه روشن می کند
چشم های تو
وقت زیادی از خدا گرفت
اگر آفریده نمی شدی
زیبایی بیشتری
به کوه
به دریا
به جنگل
می رسید
ادامه ی چشم های تو...
می شود دریا...
می شود اقیانوس...
و من قایق بی پارویی که...
موج به موج...
غرق توام !....
آفتاب
به مزارع قهوه ی چشم های تو
که می رسد
صبح می شود
چشم وا کن
که دلم لک زده است
برای فنجان فنجان نوشیدنِ عشق …
عبداله صدیق نیا
شب بود که گفتم هیچ چیز زیباتر از ماه نیست..!
اما آن شب قبل ازدیدن چشم های تو بود
عشق شعبه ی دیگری ندارد
به جز چشم های تو
که راه به راه برایم ناز
می فروشی و دلم را می بَری
️️️
چشم های تو
زادگاه خورشید است
نگاهم که می کنی
صبح در دیدگانم حلول می کند
روشن می شوم
نور می گیرم
و در تقویم باغچه خیالم روزی دیگر
رقم می خورد
چشمهای تو مهربان بودند ، دهانت مهربان بود و گنجشکها واقعاً میآمدند از گوشهی لبت آب میخوردند !
چشم های تو
وقت زیادی از خدا گرفت!
اگر آفریده نمی شدی
زیبایی بیشتری
به کوه
به دریا
به جنگل می رسید...
️️️
فقط
چشم های تو مانده در یادم
و صدایت در گوشم...
بگو
چگونه دیوانه نباشم
وقتی با هر صدایی
یا هر نگاهی
تنها تو مجسم می شوی روبرویم...!!️
️️️
که چشم های تو در خوابْ شمس و مولوی اند
که چشم های تو در خوابْ شرحِ مثنوی اند
که چشم های قشنگت قشنگِ دهلوی اند
قشنگ، البته در سایه سارِ ابرو ها
عصر جاهلیت
بهترین زمان برای
پرستیدن چشم هایت بود !
کسی مرا کافر نمی خواند
جایی که همه مشغول
پرستیدن خدای خود بودند
من از چشم های تو
به خدایم می رسیدم
مجید رفیع زاد
چشم های تو
دو گوی درخشان
گویی که چون کهکشان ها در آن نهفته است
دگر در تاریخ تکرار نخواهد شد
چشم های تکرار نشدنی تو...
یلدای چشم های تو برفی ترین شب است
یلدای چشم های تو طوفان میآورد
امشب تمام وسوسه ها در نگاه توست
ابلیس هم به دین تو ایمان می آورد
آنان که در خلوت مرا دیوانه می خوانند
از راز چشم های تو چیزی نمی دانند
🖊دنیاکیانی
یک لحظه بود
یک لحظه کوتاه
که من تمام جهانم را
به چشم های تو باختم
نازنینم!
با مسافری که می آید
سرزمین بی طرفی برایم بفرست
پرچمی سفید
و پیراهن نازک گُلداری
با بوی خلیج ناآرام فارس
برای اقیانوس آرامی
که مثل چشم های تو تنهاست.
(روجا چمنکار)