خم شد ،چیزی از زمین برداشت،باز خم شد،چیزی از زمین برداشت،دوباره و چند باره.نزدیک رفتم به پرسش.نگاه کرد به آتش های فراوان سپاه دشمن. فرمود:«فردا کودکانم در این بیابان،پی پناهی می دوند»
دستهایش پربود از خار های بیابان.
شب عاشورا بود…
ZibaMatn.IR
عکس نوشته محرم خم شد چیزی از زمین برداشتباز...