دارم میگم "من از تو راه برگشتی ندارم"
تو، تعریف بدت اینه که مث یه باتلاقی
اولش آدم میگه خب زمین سفته نهایتش رد میشم دیگه
ولی نمیدونی که پاتو گذاشتی توش دیگه گیر کردی و فرو میری فقط
تو گیر زندگی منی
من فرو رفتم توی تمامت.
توی یاد و خاطرت نه ها
میدونی که آدم وقتی غرق میشه تو یادت بالاخره با یه اتفاقی از جا میپره
ولی من غرق شدم توی همه ات، همه ی وجودت
این یک نقطه از تو نیست که منو گیر انداخته
تو اگه یادت باشه، دستات نباشه اون مُردنه
تو اگه فکرت باشه، خنده هات نباشه اونم مُردنه
میخوام بگم من از تو راه برگشتی ندارم
میخوام بگم من از تو راه برگشت نمیخوام
منو هی غرق کن هی فرو ببر
ZibaMatn.IR