100 متن کوتاه دریا ۱۴۰۴ جدید 2025
متن های کوتاه درباره دریا
100 متن کوتاه دریا ۱۴۰۴ جدید 2025
کپشن دریا برای اینستاگرام و بیو واتساپ
بعضی وقتا دلم یه کلبه میخواد
یه کلبه چوبی/کنار دریا
شایدم وسط جنگل
دلم بوی چوب بارون خورده نم گرفته میخواد
دلم یه دنیا سکوت میخواد
یه دنیا آرامش
فقط همین

و در آن لحظه که در دریای چشمانت غرق میشوم...
تنها صدایت غریق نجات من است♡

از حباب نفسم می فهمم
چیزی از من ته دریا مانده
مثل جا ماندن قلاب در آب؛
بدنم در بدنت جا مانده...

امشب گرفته گریه ها دست دلم را
دریا کمک کن تا بیابم ساحلم را
در کوچه ی نور و صدا ره میسپارم
امشب اگر مرگم رسد حرفی ندارم

شدم مثل اونی که تو دریا غرقه دستش مونده بیرون که جسمش در عذابه روحش بوده ویرون

دریا را با طوفانش،گل را با خارش،
زندگی را با اتفاقات بدش دوست دارم.
این گونه باور کردنی ترند.

دریا دور بود وُ ماهی،
به تنگ کوچک اش دل بست.
دیگر باور نکرد،
--قصه ی دریا را
زانا کوردستانی

چشم های تو
وقت زیادی از خدا گرفت
اگر آفریده نمی شدی
زیبایی بیشتری
به کوه
به دریا
به جنگل
می رسید

نکند؛
شبیه دریا آغوش می گشائی
اما،
فردا جسدم را
پس خواهی داد؟
¤¤¤
ظاهرِ فریبنده ای داری!
لیلا طیبی(رها)

ادامه ی چشم های تو...
می شود دریا...
می شود اقیانوس...
و من قایق بی پارویی که...
موج به موج...
غرق توام !....

توی حموم داشتم باصدای بلند میخوندم؛
عمر کمه صفا کن،گذشته رو رها کن
یه دفه فشار آب کم شد،گفتم الان من چیکار کنم
بابام داد زد گفت؛
اگه نباشه دریا،به قطره اکتفا کن

اشتباه می کنند بعضی ها
که اشتباه نمی کنند!
باید راه افتاد،
مثل رودها که بعضی به دریا می رسند
بعضی هم به دریا نمی رسند.
رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد!

زیبایی
همچون پراکندگی یک ایل در کوهستان
همچون گذر یک رودخانه
زیبایی
همچون قایقی در غروب یک دریا
همچون قطاری در عمق سبز یک دره
زیبایی
همچون رقص دود سیگار
_
در زیبایی ات
رفتنی نهفته است
_

غرق شدن تو خاطراتی که تو گذشته دفن شده مثل کاشتن گل تو دریاست، آب زیاد میخوره اما رشد نمیکنه

تصویر تو در سکوت قاب می خندد
دریاست به پوچی حباب می خندد
من نیستم این که شادمان می بینی
دیریست به چهره ام نقاب می خندد

ﺍﮔﺮﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﮏ ﺑﺮﮒ ﺍﺳﺖ
ﻣﻦ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭﻣﯿﮑﻨﻢ!
ﺍﮔﺮﺍﻣﯿﺪﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺳﺖ،
ﻣﻦ ﺩﺭﯾﺎﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ!
ﻭﺍﮔﺮﺩﻭﺳﺖ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺍﺳﺖ
ﻣﻦ ﺧﺪﺍ ﺭﺍﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭﻣﯿﮑﻨﻢ
ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺍﺳﺖ

از خوابها به سوی تو می آیم،
از بادها، همهمه ها و سپیده ها،
از نورها، تالابها به سوی تو می آیم با قایقی شکسته.
خسته رسیدیم
و در هوای شرجی خواب آلود به دریایی لنگر انداختیم که کناره اش نیست.
.

پدرم دریاست و مهرش بی انتهاااا
نویسنده المیرا پناهی درین کبود

اگر ساحل خموش و صخره آرام
وگر کار صدف چشم انتظاری ست
من و دریا نیاساییم هرگز
قرار کار ما بر بیقراری است

عشق من شبیه دریا بی پایان
همچون باد می آیی و من موج می زنم
خسته ام از رفتنت
به شوق دیدارت در آشوبم

کنار دریا
عاشق باشی،
عاشق تر می شوی...
و اگر دیوانه
دیوانه تر
این خاصیت دریاست؛
به همه چیز
وسعتی از جنون می بخشد...
شاعران
از شهرهای ساحلی
جان سالم به در نمی برند...
رسول یونان

یک روز
عمر من در کشتی ها تمام خواهد شد
می خواهم
مثل نوری که در آب ها فرو می رود
در آب ها خاموش شوم
می خواهم به دریا برگردم
می خواهم به دریا برگردم

بعضیا نمیتونن بگن دوست دارم
اما بجای اون میگن:
مواظب خودت باش سرما نخوری
هرموقع رسیدی خبرم کن
دیر نخوابی،،خسته میشی
اینا خیلی دلشون دریاست..

همرنگ تمامآرزوهاے منے
غارتگرقلب وجاݧ
ودنیاےمنے
دور ازتو
نفس
ڪشیدنم
ممڪن نیست
مݧ ماهے تشنہ ام
تو دریاے منے.

عشق مثل دریا هرگز متوقف نمیشه
عشق مثل ستاره می درخشه
عشق مثل خورشید گرم میکنه
عشق مثل گل ها لطیفه
و
عشق درست مثل تو زیباست

باید خود را از این امید که دریا روزی آرام می شود رها کنیم. باید یاد بگیریم که در میان بادهای سهمگین دریانوردی کنیم.

شب ها که دلتنگت میشوم
از این شانه به آن شانه
فقط غَلت میزنم...
مثلِ یک ماهىِ جدا شده از دریا
باید ببینى جان دادنم را...

کولیان آمدند
سراغ دریا را از من گرفتند
رودی کوچک از اشک هایم را نشان شان دادم
گفتند « ما برای دریا آمده ایم »
گفتم
« تا سال دیگر
همه ی اینجا دریاست. »

دل تنگم هوای
تورا به سر دارد
چگونه قایق احساس را
به دریای بیندازم
که موج موج
بی تفاوتی تو در آن میخروشد...

ماه
تا زمانی که برای او مانده باشی، آرام.
خودش را به تو می ریزد
دریا...!
حادیسام درویشی

آزادی
رودی ست که هرچه به سنگ می خورد سرش
از دریا، کوتاه نمی آید... .
حادیسام درویشی

ابر ، دزدِ دریاست
اینکه می بارم
یعنی؛ چیزی از تو کم شده است... .
حادیسام درویشی

مونالیزا بی لبخند
شیراز بی حافظ
پاییز بی باران
دریا بی موج
همه را تجسم کن
من بی تو
همانقدر، نچسب و دلگیرم...

دریا
به میثاق توام، دریا نخواهم
ز این شوریدگی بلوا نخواهم
به مست عاشقی دریا چه باشد
من آن ویلان دلم، حوا نخواهم

دل تنگم قد ماهی ای که موج او را به طرف شن های ساحل برده
و برای دریا دستو پامیزند گهگاهی
آب به طرف او می آید اما راهی برای نجات یافتن از این دوری نیست.
درد دارد این دوری طاقت فرسا...:)

غرق عاشقی بودم
به یکباره غریق
دریای چشم هایت شدم
افسوس موج نگاهت
هرگز اجازه ی رسیدن
به ساحل وصالت را
به من نداد
مجید رفیع زاد

ابر
سر می کشد دریا را
اما
قطره ای نم پس نمی دهد
به کویر.
رضاحدادیان
شعرکوتاه
۱۴۰۲/۳/۲۲

دریا
درون گوش ِماهی
خلاصه می شود
و دریادلان
در شیارِ سنگ هایِ ساحلی.

من هر آن چیزی را که:
نمودی است از خلقت خدا،
دوست دارم:
جوشش هر موج،
در دل دریا؛
رویش هر گل،
بر دل صحرا؛
و تمام چمن زاران؛
سبزه زاران؛
رودباران؛
جوکناران…
زهرا حکیمی بافقی، کتاب راز و نیاز.

خدا را دوست دارم؛
زیرا،
بینهایت سخاوت دارد؛
بینهایت دریاست…
زهرا حکیمی بافقی، کتاب راز و نیاز.

پا در کفشِ دریا کن
تا سنگ به سرت نخورده
رودِ ماهی ندیده!
لگدمالیِ ماهی ها
از جانبِ تو نیست
بجوش!
بجنب!
و بپا!
پابرهنه بودن
به انسان شدن
می انجامد
«آرمان پرناک»

مثل امواج دریا آمدی و ساحل قلبم را در میان خودت گرفتی ، همدیگر را دیوانه کرده بودیم با نوازش های هم ، آن سکوت عاشقانه رابه یاد داری در لحظه بوسیدن هم؟

مرا نه آسمان برمی تابد نه زمین
نه باد نه باران
نه ماه نه خورشید
نه کوه نه دریا،
تویی
که به ماه و خورشید و فلک
فرمان می دهی
عاشقانه دورم بگردند

گل دخترم تو بهانه زندگی منی
چشمانت دریا و عطر تنت چون عطر بهار نارنج
با تو دانستم زندگی زیباست
با تو دانستم معنای مادر بودن را
عاشق شدن را

به همین زودی
همه چیزتمام میشود
واین چشمه بیقرار
که ازبالای کوه سرازیراست
درآغوش دریا
آرام میگیرد.

دریایی دیدم
که از خودش بیزار بود
قایقی که دلش به گل نشستن می خواست
و مردی که
مرز رویا با کابوسش یکی شده بود

رود اگر دل به درختی بسپارد کافیست
تا بخشکد وسط راه، به دریا نرسد
فال حافظ که بگیرند همه میفهمند
کار عاشق فقط ای کاش به یلدا نرسد .

امروز صبح دیگریست ...
به لبهایت گلهای سرخ بزن
گردنبندی از مرواریدهای دریا
ناخنهایت را به رنگ دلم رنگ کن

دلم جاده چالوس میخواهد و دریا!! ...
تو باشیُ و دست هایت و یه حال بی نظیر...
و یقیناً...
یک منِ فَراغبالِ آرامش یافته
در فاصله ی چند وجبیِ بین بازوهایت...
️️️

دریاهم دیگر ارام نیست شاید
دریاهم به بودنت کنارمن روی نیمکت کوچکمان عادت کرده بود.

ادامه چشمهای تو می شود دریا...
می شود اقیانوس ...
و من قایق بی پارویی که ...
موج به موج غرق توام !

«همان گونه خواهم راند
همان گونه خواهم خواند
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است»🌿
