در زندگی ام بارها چیزی گم بوده است
وقتی نگاهم افتاده است به پنجره، به آینه ، به دریا!!!
وقتی صدای دست فروشی در سرم پیچیده است!
بارها در زندگی ام
دنبال چیزی بوده ام یا کسی که صدایم کند،
یا یک نگاه، که از آنسوی خیابان مرا دنبال کند...
همیشه در جایی گیر افتاده ام
خیابان و مغازه ها از یادم رفته اند
کودکی برایم گل می آورد
زنی فال تعارف می کند.
حتی آن زمان که راننده ای فریاد می زند:
حواست کجاست...؟؟؟
تمام این سال ها
تمام این ماه ها و روزها در خاطراتت زندگی کرده ام!
و حواسم نبوده است...!
مهران رمضانیان
ZibaMatn.IR