زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

حالا که پاییز آمده است میتوانم با آن هم قدم شوم.
با امید به لحظه هایی بهتر، گام بردارم و موسیقی دلنشین پاییز را از اعماق برگ های خشکیده اش بشنوم.
دلم می خواهد پیش از آنکه خورشید به قلب آسمان پرواز کند، روی آبی لحظه هایم پَر باز کنم و آرام زمزمه کنم: مرا در پشت دیوار غفلت تنها مگذارید...
وقتی از قاب پنجره برگی را می بینم که با رقصِ بادِ پاییز به زمین می افتد، وقتی نهال کوچک را نظاره گرم که در اوج جوانی، با پاییز همراه می شود. حس می کنم که چه قدر مهربانی نزدیک است. زرد، قرمز، نارنجی، قهوه ای، بَه که چه مدادرنگی زیبایی دارد این پاییز، اما من همیشه قلب یک رنگ را می پسندم؛ قلبی که از ریا به دور است و چون پاییز، صبور و مقاوم است. می گذارم نسیم دست نوازشش را بر صورت زمین بکشد.
که گفته غروب پاییز غمگین است؟ و درختش بی بر؟
درحالی که از نسیم هر صبح، با نشستن هر شبنم، هر درخت این فصل میوه ای از نور به دامن دارد.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید
متن های مرتبط سحر بابایی

انتشار متن در زیبامتن
×