هر سال که روز تولدت می رسد
ممنوع الخروج میشم به حکم دوست داشتنت
شب هایم به زیبایی به پایان می رسد
چون با تو به خیر میشود
روز تولدت که می رسد قلبم با سرعت هر چه تمام تر میخواهد از جایش کنده شود تا در سینه تو بشیند
در این شب تنها ستاره آسمانِ این شهر تویی
تویی که سخت به تو محتاجم
تویی که علت و معلول منی
درست است دوری اما
روز تولدت
من تو را همزمان در دو مکان زندگی میکنم
آنجا که تو هستی و اینجا که من هستم
راستش را بخواهی من به خودم که نه..
به داشتن توست که مغرورم
به این دلیل
برای هدیه ات
قلبم را پیشکش میکنم
دست هایت را باز کن
در آغوشش بگیر
و مراقبش باش
شکستنی ست.. ♡
ZibaMatn.IR