خدایی دارم مهربان تر از تصور،
عاشق تر از مع*شوق.
کسی که هر لحظه مرهم دلِ بیمارم است ؛
حتی اگر قهر کنم باز هم نازم پیش او خریدار دارد.
مهربان تر از مادر است!
به گمانم مادرم مهربانی اش را از دامن او به قرض گرفته؛
معبودی که در آن سوی آسمان، پشت پرده ی ابرها،
با مهربانی نگاهش مرا دنبال می کند.
تا دل من سبک بال تر از قاصدک در باد رقصان شود .
خدایی که آغو*شِ پدرم بوی امنیت او را می دهد .
خدای خوب ِمن،
شاخه شاخه مهرت را، با بوته بوته گل سرخ
مهمانِ شعرهایم کن، تا کمی این دلِ بی قرار آرام بگیرد.
ZibaMatn.IR