اهنگ دریا گرشا رضایی پلی بود.. تکیه شو داد ب ماشین مشکی رنگش و عمیق خیره شد ب گوش ماهی های لب ساحل ک هرسری موج بهشون برخورد میکرد
تعدادیشون رو باخودش میبرد،وجودش اینجا بود اما انگار حواسش جای دیگری بود،نزدیکش شدم انگشتمو اروم روی دستش کشیدم،بالاخره ازاون حال و هوا در اومد چشای نافذش رو دوخت بهم ،معذب شدم سرمو انداختم پایین بی اختیار با لاکناخنم ک رنگش ب سلیقه خودش بود ور رفتم..دست زمخت و مردونشو آورد جلو دست ظریفمو گرفت گفت:هربار ک لپت گل میندازه و مث این دختر بچه های 4،5ساله خجالت میکشی و دنبال ی راهی ک خودتو و اون چشای ب رنگ شبتو ازم مخفی کنی،حریص تر میشم برای داشتنت کنارم...!
لبمو ب دندون گرفتم و دستمو آروم از دستاش کشیدم بیرون،راه ساحل رو پیش گرفتم،کفشمودراوردم جلوتر رفتم موج خودشو محکم به پاهام می کوبید چشامو بستم و قدم قدم جلوتر رفتم صورتشو تجسم کردم لبخندی رو لبم اومد حتی فکر کردن بهش هم قلبمو میلرزونه کاش به قول خودش میتونستم حرفای دلمو براش بگم تا بفهمه چقدر وجودش برام آرامش بخشه با تکون محکمی که خوردم چشامو وا کردم دستاش که دور کمرم بود رو دیدم عصبی گفتم چیکار می کنی دیوونه ترسیدم.. بلندتر از من گفت: حواست کجاست ها؟! نمیگی خطرناکه؟ سعی کردم دستش رو از دور کمرم وا کنم و به حالت غر گفتم: من حواسم به خودم هست لازم نیست نگران من باشی مگه بچه ام ؟!ولم کن گره دستاشو محکم تر کرد و چونشو گذاشت رو شونم و خندید لب زد آره تو یه بچه خنگ و تخسی که با کارات قلبمو میلرزونی چشامو بستم و با حرفاش غرق آرامش شدم و لب زدم بچه خودتی اصلا بیا بریم برگشتم که برم منو محکم تر تو بغلش کشید تار موهام که رو صورتم پخش شده بود و آروم زد کنار گوشم نجوا گونه لب زد: و این منم که حریص تر میشم برای داشتنت کنارم ماه قشنگم... این بار از حرفی که زد شجاعانه خیره شدم تو دوتا گوی قهوه ای که میشد عشق رو ازشون خوند، گفتم:مگ میشه برا تویی ک انقد خوب منو بلدی،نَمُرد؟!
ماه نوشت🌙
ZibaMatn.IR