100 متن کوتاه تقدیر ۱۴۰۳ جدید 2025
متن های کوتاه درباره تقدیر
100 متن کوتاه تقدیر ۱۴۰۳ جدید 2025
کپشن تقدیر برای اینستاگرام و بیو واتساپ
برای کشفِ اقیانوس‌های جدید ،
باید جرات ترک ساحل را داشت ...
این دنیا ، دنیای تغییر است نه تقدیر !
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کارکنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
بدهکار واژه هاییم
در رقم زدن تقدیرشان
می ماند در حسرت طلا شدن
مس
پایان تقدیر انار
سفیر خون
تابوت دانه های زنده به گور
یلدا اما
پایان تقدیر پسته ی خندان هم خواهد بود.
تقدیر من این بود که نشسته بر پیشانیم
ما به هم نمی رسیم
خطوط پیشانی ام موازی ست
تقدیرغریب ب اتمام میرسد...
وپس از ان
تقدیر قریب...
سایه به سایه ام میماند... (:
وَ تَنهآیی تَقدیر آدماییِه کِه دَر قَلبِشون قَبرِستونی اَز حَرفهای نَگُفته دارَن:)🤍
گلویِ اتفاق را فشردم؛
تقدیر ناله کرد!
شیما رحمانی
حس می کنم بی تو
تو چنگ تقدیرم
باتیغ ناخونش
هرلحظه درگیرم
نبود تو از من
دیوونه ای ساخته
که عقلشُ پای
جنون دل باخته
اگر در تقدیرت باشد دنیا هم برای رسیدن به او کوچک است ولی اگر در سرنوشتت نباشد حتی در کوچه ی بن بست هم به همدیگر نمی رسید...
از همه ی دوستان عزیزم که با ارسال پیام تسلیت گفتند، بسیار سپاسگزارم. جملات، حرف‌ها و حضورتان، برای من با ارزش و قابل تقدیر است. همراهی شما دراین اندوه برای من دلگرم کننده بوده و خواهد بود.
تقدیر، مثل گلوله ، همیشه در راه است !
گاهی پنج دقیقه دیر میرسد، گاهی زود ،
و بعد مسیر زندگی‌ات عوض می‌شود ...
می‌توانستی مرده باشی، و زنده‌ای !
تقدیرِ من این بود که نشسته بر پیشانیم
ما به هم نمی رسیم
خطوطِ پیشانی ام موازی ست...!
حادیسام درویشی
من نفس های زنی خسته ام از استثمار
قطره ی اشک سرِ گونه ی بی تقصیرم
بغض یک دختر افسرده ام از بی عشقی
غم یک جان به لب آمده از تقدیرم
آشفته دلانیم که در نقطه ی تقدیر
پرگار به کام دل بیچاره نچرخید
هادی نجاری
فرقی نمی کند که چگونه... چرا ، ولی
تقدیر و سرنوشت به کام دلم نشد
تقدیر گناهی ندارد،
نمیشود همیشه او را گناهکار دانست،
و
تقصیر قسر در برود
گاهی باید
قلاده به گردنِ تقصیر انداخت
نسرین شریفی
اگرقسمت به دل باشد توباید مال من باشی
قبولم نیست این کج فهمی از تقدیر بی دقت
در خیال هم بین اغوش من و او دیواریست از جنس تقدیر .،
درد این است در اوج یک عمر حسرت
نویسنده سرکار خانم المیرا پناهی درین کبود
برای رفتنت
تقدیر را بهانه نکن
از زمانی که مرا سرد در آغوش گرفتی
فهمیدم ؛ مدت هاست که قلبت
جای دیگری نفس می کشد
مجید رفیع زاد
به هر تقدیر شکلک در نیاوردم
فقط میخواستم شکل خودم باشم
گلومو پاره کردم اما این مردم
بهم گفتن که دیوونست ، عاشق نیست...
