100 متن کوتاه زانا کوردستانی ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن زانا کوردستانی برای اینستاگرام و بیو واتساپ
چشم هایم
سفره انداخته اند..
*
به دیدارم بیا!
(زانا کوردستانی)
برای دیدنت،
معتکف پنجره ام.
♡
قسم به ضریح پنجره،
آمدنت را،،،
-- اجابتی!
(زانا کوردستانی)
در شلوغ ترین خلوتِ روزهایم،
حضور داری
در شهری با کوچه های
آلزایمر گرفته!
(زانا کوردستانی)
هر صبح،،،
به زنی \کورد\ می اندیشم
که نمی داند
حیاط خانه اش را،
کجای جهان جارو کند!؟
(زانا کوردستانی)
مدت هاست،
خشکسالی بی معنی است...
¤
بارانِ دلتنگی هایم
مگر بند می آید؟!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
کوچه ام؛
-بُن بست ،
-خسته،
-متروک اما؛
سرریز ِحسِ
آمدن ِتو!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
زمستان باشد یا پاییز
فرقی نمی کند.
اگر،،،
دوست داشتن،
به جان درخت بیفتد؛
چهار فصلِ سال شکوفه می دهد!
(زانا کوردستانی)
این روزها
لگدمال شده اند
زیر پای اشک،
گونه هایم
مرهم بوسه هایت را می طلبد.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
-- شک نداشته باش!
همه ی سربازان جوخه ی آتش،
دل دارند امّا،،،
♥
گلوله ی دشمن-
به سینه ای می رسد که؛
کَسی را
منتظر ست!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
چه توفیری دارد،
برای زندانی؛
-خواه لباسش سفید باشد،
یا سرخ؟!
¤¤¤
روزگارش که
سیاه ست!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
کاش،،،
شعری باشم وُ،
تو زمزمه ام کنی!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
من خواهم مُرد!!!
نه در جنگ،
نه با تصادف،،
نه با چاقو،،،
و نه در استخر!!!!
...
لا به لای همین شعرها
وقتی تو آنها را نمی خوانی.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
ای پرندهٔ رها
سال هاست
بر ته مانده ی پوتین ات لانه دارند،
پرنده ها!.
(زانا کوردستانی)
دڵم ته نگه !
بەڵام هیمای،
--هەر پێ ئەکەنم!
🔄 برگردان:
دلتنگم!
اما هنوز،
-می خندم!
سه عید فه لاحی (زانا کوردستانی)
شعر از این سیاسی تر؟!
دنیا بی تو،
زندانی ست بزرگ!!!
...
و من اسیر در سلولی انفرادی
محکوم به ابد وُ
تبعید به قلب بی وفای تو...
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
کوردم؛
آی ی ی کوردم،،
کورد!
شبیه بلوطی که
با هیچ باد و بارانی
ریشه های ستُرگم؛
کنده نمی شود!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
خون را بر برف دید
چه جای گریه
کودکی که بره ها را دوست می داری؟
زمستان
سُرسُره می سازد
گوسفند از گلوی گرگ
پایین می رود
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
به گمانم اندوه،
پرنده ای ست تنها،
در غم جفت اش،
[غمگین]
که حدِ فاصلِ دو کوچ،
بال هایش را سست می کند.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
از هر چه که بگذریم،
از چشمانت نمیشود گذشت...
...
وقتی که ساکتی،،،
این تیله های جذاب
مادرزاد شاعرند!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
شاعران،،،
همه ی عاشقانه های جهان را
سروده اند،
باز؛
ما مانده ایم و،
--دفتری خالی!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
ذهنم زمین بایری ست!
حتی رمه های گوسفند نیز
در آن نمی چرند!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
به اشک چشم آبیاری کرده ام
مزرعه ی انتظار را...
♡
وعده ی دیدارت را،
--درو کن!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
هر روز
به مادرم می اندیشم،،،
هنوز هم نمی داند
اندک جهازش را
کجای جهان بچیند؟!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
سال های سال دخترکی،
در آرزوی شاهزاده ای
سوار بر اسب سپید بود.
آه!
¤
حالا،
زنی
تنهاست!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
برایم کمی عشق بیاور وُ
دو لقمه،
\دوستت دارم\
و قاچی بوسه
--از لبهایت،،
تا صبحم بخیر شود.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
پیراهن یوسف وُ
انتظار یعقوب،
غافل که زلیخا
ز تن، پیراهن دریده ست.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
در پیشگاهِ ماه،
با حضورِ ستاره های شاهد؛
به صراحت اعتراف می کنم:
--\دوستت دارم\
محبوبم!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
نهنگم وُ،
فرو افتاده به گِل!
با تنگنای مشتی \خرافات\
در ازدحامِ متعصبان کور!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
دیرگاهان دریائی بودم،
--آبی و بیکران--
مادر که مُرد، برکه شدم!
با سفرِ پدر؛
--خشکیدم!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
جوانان کورد
یا در انفال مرده اند،
یا که در حلبچه مسموم!
آنها که جان به در برده اند
سرگردانند،،،
--پیِ کارگری...
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
اصالتم،
--کوه های زاگرس،
تن پوشم؛
--بلوط های کهن...
♡
--کوردم!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
تک درختی متروکم،
مطرودِ بیابان حتا!
***
بودنم بی تو، پدر!
معنای پوچی نمی دهد؟
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
در ذهن
خیالت را می کارم وُ
در دل،
غمت را برداشت!
...
و هنوز دستانم از تو خالی ست...
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
مادرم یکریز دعا می کند،
پدرم دائم سکوت،،
و من خوب می دانم،
تنها
با تلاش
\آزادی\
پر می گیرد...
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
انجمن شعر و ادب رها (میخانه)
چشم هایم،،،
از این \روزنه\
به راه آمدنت دوخته ست...
♥
مگر خیاط ست پنجره!؟
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
عصرها برایت چای دم می کنم،،،
تو اما ،،، نیستی!
هر بار چای ی از دهن می افتد؛
مانند دوستت دارم هایت!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
[برای امام زمان(عج)]
کوچه های شهر؛
پیر شده اند و،
صبرشان سر آمده ست!
***
به انتظارِ عالمی؛
-- معنا بده!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
آه، خوشبختی،
خوشبختی...
آدرسِ خانه ام را بدهم؟!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
بارانِ دلتنگی هاست وُ،
--خیسم از نبودنت!
...
هیچ سقفی بر سرم،
دستت نمی شود.!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
کلاغ که پر گرفت،
گونه های مترسک
از تنهایی خیس شد!.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
کاش می دانستی
این خانه بی تو
قبرستانی ست
که هر شب
میان آن دفن می شوم.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
کشنده تر از گلوله
نبودن توست!
وقتی،
تمام روزهای سال را
به انتظار نشستم وُ
نمی آیی!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
هر شب حوالی یادت
--بساط می کنم!
گاهی بیا وُ
عشقی،
لبخندی،،
چیزی،،،
بخر !
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
مرۆڤ له کاتی مستیدا نازانێت درۆ بکات
من ئیستا که به بینینی تۆ مه ستم،
خۆشم ده وێی.
◇
انسان در زمان مستی نمی تواند دروغ بگوید
من الان که با دیدنت سرمستم،
دوستت دارم.
شعر: برگردان:
خەمباریەکانم هەڵواسیوە!
کاتێ تۆ هەیت
ئەم دڵ تەنگیەم کە وەکوو جلێکی
هەراو وایە دەر دێنم...
▪برگردان فارسی:
آویخته ام دلتنگی هایم را
وقتی تو هستی در می آورم
این پیراهن گشاد را
دریا دور بود وُ ماهی،
به تنگ کوچک اش دل بست.
دیگر باور نکرد،
--قصه ی دریا را
زانا کوردستانی
زمستان که باشد،
سوز و سرما هم،
چون تو هستی
--دلم گرم است.
زانا کوردستانی
خانه ات خراب بدبختی!
جز بختِ من،
آدرس دگر نیافته ای؟!
زانا کوردستانی
باران آمد؛
لب های پنجره خیس شد؛
***
چه بوسه های آبداری!
-زانا کوردستانی
عاشق مزرعه بود اما؛
قار قار بی امانِ کلاغ ها
فهمِ مترسک را
کور کرده بود!
-زانا کوردستانی
[شهید مفقودالاثر]
--آی ی ی کبوتر خونین بال!
با گذشتِ سی سال،
پیدایت نشده ست.
***
نکند راه خانه را گم کرده ای!؟
زانا کوردستانی
کابوسِ خشکسالی،
گلوی کارون را می فِشُرَد..
***
آه خوزستان!
زانا کوردستانی
زنده ایم اما،،،
بی شک با پُتک جهالتِ طالبان
روزی،
مثلِ تندیسِ بودا
نابود می شویم.
زانا کوردستانی
پا تووی کفش هر کس کردم
باز لنگ می زد...
***
زندگی،،،
هیچگاه همگامم نبود!
زانا کوردستانی
درخت؛
از ترس ذغال شدن؛
کتاب شد!.
زانا کوردستانی
در میدانِ نبرد
درخت سرو
هنوز پا برجاست.
زانا کوردستانی
با،،،
لاله های سرخ،
[محصورِ سیم خاردار]
پیامی ست!
***
--تو، هم می شنوی؟!
زانا کوردستانی
سال ها بگذرد
کم نمی شود یادِ تو!
این ترازو
دقیق محاسبه می کند؛
--نبودنت را
زانا کوردستانی
هجوم خزان بود و
تاخیر بهار
ورنه تقصیر مترسک نیست؛
-- زردی این باغ!
زانا کوردستانی