چند سال پیش تو مدرسه امتحان دوی ۳۴۰ متر داشتیم
باید از گوشه زمین والیبال شروع به دویدن میکردیم و ده بار می دویدیم
مربی با کرنومتر زمان می گرفت
اگر زیر یک دقیقه و پنجاه ثانیه ده دور رو کامل میزدیم نمره کامل می گرفتیم
دویدن تو اون زمان انقدر سخت بود که از دور شش به بعد طعم خون رو توی گلوم حس میکردم
رسیده بودم اواخر دور دهم
درست اون قسمت از عرض زمین والیبال که ی خط بدون شکستگی ممتد بود تا اون مانع که نشون میداد دور دهم تموم شده
شاید فاصله م تا مانع پنج قدم هم نبود
اما بریده بودم
بعد از دویدن نباید بلافاصله نشست اما همونجا روی زمین دراز کشیدم
مربی بلند شد گفت:« بدو ده ثانیه دیگه زمان داری!»
ولی من نمیتونستم
بریده بودم
نفس و جون و انگیزه ادامه دادن نداشتم
چندتا از دوستام اومدن دورم و سعی کردن وادارم کنن اون چند قدم رو ادامه بدم
ولی نمیشد
کرنومتر دو دقیقه رو نشون میداد که یکی از بچه ها رفت سمت مانع
مانع رو بلند کرد و آورد گذاشت جایی که من افتاده بود
مربی زمان رو نگه داشت
این بار پنج قدم من رو دختر دیگه ای طی کرد
می خوام بگم بعضی وقتا یکی هرچقدر هم که بخواد دیگه خیلی خسته تر از اونه که برسه به خواستش
بعضی وقتا شما باید برای رسوندنش ی قدمی بردارید...
بعضی وقتا شما باید حواستون به دیگری باشه....
ZibaMatn.IR