100 متن کوتاه رفتن ۱۴۰۳ جدید 2025
متن های کوتاه درباره رفتن
100 متن کوتاه رفتن ۱۴۰۳ جدید 2025
کپشن رفتن برای اینستاگرام و بیو واتساپ
گشته ام آتش نشین از رفتنت؛
می ترسم تاخیر کند قطارِ آمدنت،
پیوسته ی ریل های احساسم را؛
و جز ریزشِ ریه هایی از دود،
هیچ نماند از رگه های هستی ام برجای؛
بازآی!
زهرا حکیمی بافقی (کتاب ترنّم احساس)
رفتن را همه بلد هستن..
ماندن کار دل هست..
دلم را ب دلت زنجیر کرده ام..
المیرا پناهی -درین کبود
نویسنده
ازش پرسیدم:
پدر جان!
آدم برای رفتن باید چقدر مطمئن باشه؟
گفت: مردها نمیزارن زنی رو که دوسش دارن؛
هوای رفتن به سرش بزنه!
پای من با تو رو زمین بود وقتی پریدی زیر پاهام خالی شد
هادی چشم براه
جرأت حقیقت بازی می کردیم نوبتش شد پرسیدم:
چطوری دل می کنی؟
خندید و با حالت بامزه ای گفت:
یواش یواش کمرنگ می شم!
اون موقع متوجه منظورش نشدم.
کاش هیچ وقت نمی فهمیدم...!
به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست چقدر بلند فریاد بزنی
او دیگر صدایت را نخواهد شنید
اگر روزی تهدیدت کردند،
بدان در برابرت ناتوانند!
اگر روزی خیانت دیدی،
بدان قیمتت بالاست!
اگر روزی ترکت کردند،
بدان با تو بودن لیاقت می خواهد
برای رفتن .. چمدان می بندند
برای ماندن .. دل !
من کدام را ببندم ...! که نه خیالِ رفتن دارم.. و نه توانِ ماندن ..
گاهی یک نفر میرود و با رفتنش نه تنها خودت را بلکه آرزوهایت را نیز پیدا خواهی کرد!
عاشق که باشی
رفتن نمیدانی
میمانی …
سر حرفت میمانی
که گفته بودی
تا ته دنیا کنارش میمانی...
️️️
گاهی رفتن
واژه ی غریبی میشود
و تو باید آمدن را جشن بگیری
رعنا ابراهیمی فرد
من همه چیزش را گرفته بودم
چمدانش را،دستانش را،نگاهش را
حتی دقیقه را
او اما دلش به رفتن بود
گله کثیر دارم از تو
گفتی میمانی دائم تو
دلتنگی شد نصیب تو؟
دل من جان داد ار فراق تو
l0tfii
گاهی دوست داری بمانی ولی مجبوری بروی
گاهی دوست داری بروی ولی مجبوری بمانی
و این انتخاب بین ماندن و رفتن انسان را دیوانه می کند!!!!
تفاوت است میان رفتن ها؛
بعضی چنان میروند
که هیچ نذر و دعایی
به گردن نمی گیرد
آمدنشان را . ..
مصطفی فروتن
بسه برگرد
من واسه تو عمرمو جنگیدم
مرگمو با چشم خودم دیدم
هرچی که هست تاوانشو میدم
بسه برگرد
من جون ندارم واسه ی این درد
رفتن تو پشتمو خالی کرد
از عمر من کم کن ولی برگرد...
_برشی از ترانه
پدر و مادر و آشنایان و دوستان بازهم مصرند که بگویند
آسمان آبی است
اما من جای خالی تو را نشان می دهم
و می گویم آبی که هیچ
من اصلا آسمانی ندارم
آسمان من او بود
،که رفت!
مهدیه باریکانی
تو آن عهدی که با من بسته بودی
مگر بهر شکستن بسته بودی
تو سنگین دل چرا از روز اول
نگفتی دل به رفتن بسته بودی
مرا ببخش که ساده بودنم دلت را زد....... مرا ببخش اگر عشق ورزیدنم چشمانت را بست....! میروم تا آنان که توانا ترند.... تورا به پوچ بودنت برسانند..
️
بیدار می شوم تا باز بخوابم، در بیدار شدن شتاب نمی کنم.
احساس می کنم تقدیر من آنجاست، که امکان ترس نیابم.
جایی که می بایدم رفت می روم، و می آموزم.
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن...
دلم میخواست تا ابد دوسِت داشته باشم ولی انقد دلتنگم گذاشتی که دیگه حتی نمیخوام بهت فکر کنم!
تو رفتی و قلم را با خودت بردی
و من ماندم
با یک دفتر خالی
و ذکر لب
که جانم کاش که بودی
مجید رفیع زاد