من خواستم ولی نشد!
خواستم لبخندت بشم نشد
خواستم عاشق ت بشم، نشد
خواستم زندگی کنم باهات ، اونم نشد..!
شایدم من حق نداشتم چیزی ازت بخوام. ..
همیشه همینجوری بود..خواستن واسه من نشدن بود...
واسه تو که مهم نیست..فوقش ضرب آهنگات بیشتر میشه. فوقش چند روز دپرس میشی..فوقش آرایشت بیشتر میشه .فوقش کتاب بیشتر میخونی..فوقش خرید بیشتر میری...اصلا ضرب المثل دارندگی و برازندگی رو واسه تو ساختن...
ای به گور پدر اون چشات که دل و دین و دنیای منو گند زد بهش...
کاش هیچوقت ندیده بودمت...
کاش هیچوقت تورو بیشتر از غرورم دوست نداشتم...
اونموقع شاید الان برعکس بود همه چی...تو عاشقتر بودی و من......
بیخیال من...بیخیال عشقم...بچه گدا رو چه به عشق دختر خان ...پول که نداشتم دارائیم غرورم بود که اونم تو شکستی...
حالی چیزی ندارم جز یه رویا و یه خیال و یه عالمه نوشته از تو..
فقط یه چیزی رو بدون....تو تا اخر دنیا به این نوشته ها و این آدما که حسود عشق من به تو شده بودن بدهکاری.....
دلنوشته ای از امیر پاشا فدائی
ZibaMatn.IR
ارسال شده توسط
