100 متن کوتاه ادبی ۱۴۰۳ جدید 2025

متن های کوتاه درباره ادبی

100 متن کوتاه ادبی ۱۴۰۳ جدید 2025
کپشن ادبی برای اینستاگرام و بیو واتساپ

یا بفرما به سرایم یا بفرما به سر آیم
غرضم وصل تو باشد چه تو آیی چه من آیم

گر بیایی دهمت جان ور نیایی کشتمت غم
من که بایست بمیرم چه بیایی چه نیایی

یا بفرما به سرایم یا بفرما به
لینک متن

خواب نمیبرد مرا ، یار نمیخرد مرا

مرگ نمیدرد مرا آه چه بی بها شدم

خواب نمیبرد مرا یار نمیخرد م
لینک متن

همه ما گمشده ایم آری گمشده هایی که سالها در سرزمین زمان در میان آلاله های باستانی به دنبال خود هستیم.براستی ما کیستیم؟؟
عطیه چک نژادیان

همه ما گمشده ایم آری گمشده های
ارسال شده توسط عطیه چک نژادیان
لینک متن

من به اندازه ی غم های دلم پیر شدم
از تظاهر به جوان بودن خود سیر شدم
عقل می خواست که بعد از تو جوان باشم و شاد
من ولی با غمِ عشق تو زمین گیر شدم

من به اندازه ی غم های دلم پیر
لینک متن

شیشه نزدیک تر از سنگ ندارد خویشی!

هر شکستی که به هرکس برسد
از خویش است!

شیشه نزدیک تر از سنگ ندارد خوی
لینک متن

دردم به جان رسید و طبیبم پدید نیست
داروفروشِ خسته دلان را دُکان کجاست؟

دردم به جان رسید و طبیبم پدید
لینک متن

دل به تو سجده می کند
قبله اگرچه نیستی

نیتِ هر نماز من
مذهب و عشق کیستی ؟

دل به تو سجده می کند قبله
لینک متن

هیچوقت اجازه نده که کینه با بدست گرفتن قدرت معاهده صلح تاریخ را به چالش بکشد
همه چیز را به مهربانی واگذار کن آری مهربانی بهترین سفیر صلح جهان است
نویسنده عطیه چک نژادیان

هیچوقت اجازه نده که کینه با بد
ارسال شده توسط عطیه چک نژادیان
لینک متن

من
نیست ترین
هست جهانم...

من نیست ترین هست جهانم
ارسال شده توسط آریا ابراهیمی
لینک متن

تا به کی باشی و من
پی به حضورت نبرم ؟

آرزوی منی
ای کاش به گورت نبرم

تا به کی باشی و من پی به حضورت
لینک متن

دلم تنگ است
دلم می سوزد از باغی که میسوزد
نه دیداری
نه بیداری
نه دستی از سر یاری
مرا آشفته می دارد
چنین آشفته بازاری

دلم تنگ است دلم می سوزد از
لینک متن

« من بهارم که جهان از نفسم خندان است! ^^ »

« من بهارم که جهان از نفسم خند
ارسال شده توسط Farzaneh
لینک متن

بیا ساقی
بزن سازی
برقصانم!
چونان چرخی! بگردانم
سرم غوغاست.
بفهمانم!
دلم شیداست .مرنجانم

بیا ساقی بزن سازی
لینک متن

یارب تو مرا به نفس طناز مده
با هر چه به جز تست مرا ساز مده

من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش
من آن توام مرا به من باز مده

یارب تو مرا به نفس طناز مده ب
لینک متن

امشب از غصه پرم حوصله داری، یا نه ؟

می توانی به دلم دل بسپاری، یا نه؟

امشب از غصه پرم حوصله داری
لینک متن

سر پیری اگر معرکه ای هم باشد
من تو را
باز تو را
باز تو را میخواهم

سر پیری اگر معرکه ای هم باشد
لینک متن

کتاب کهنه تاریخ را
نخوانده ببند

دلم گرفت
از این گردش و
از این تکرار

 

کتاب کهنه تاریخ را نخوانده
لینک متن

تو را می جویم فراتر از انتظار
فراتر از خودِ خویشتنم
و آنچنان دوستت دارم
که نمی دانم
کدامیک از ما غایب است ...

تو را می جویم فراتر از انتظار
لینک متن

بغل کن مرا
چنان تنگ که هیچکس نفهمد
زخم....
روی تن من بود٬
یاتو

بغل کن مرا چنان تنگ که هیچکس
لینک متن

رفتی ای آرام جان
آتش بجانم کرده ای
نشتر غم را فرو
در استخوانم کرده ای

رفتی ای آرام جان آتش بجانم
لینک متن

ذهن من

متشنج ترین جای جهان است

خاطراتت هر روز کودتا می کنند


آریا ابراهیمی

ذهن من متشنج ترین جای جهان
ارسال شده توسط آریا ابراهیمی
لینک متن

ما را به غیر یاد تو اندر ضمیر نیست

ما را به غیر یاد تو اندر ضمیر
لینک متن

لب تر نکن اینقدر
که زجرم بدهی باز

یک مرتبه محکم
بغلم کن که بمیرم

لب تر نکن اینقدر که زجرم بدهی
لینک متن

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست…
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست…

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست…
لینک متن

تو وقتی میبینی که من افسرده ام نباید بگذری،
سکوت کنی،
یا فقط همدردی کنی!
بنا کننده ی شادیهای من باش!
مگر چقدر وقت داریم؟
یک قطره ایم که میچکیم در تن کویر و تمام میشویم.

مولف: نادر ابراهیمی
تو وقتی میبینی که من افسرده ام
لینک متن

با آن همه دلداده
دلش بسته ی ما شد
ای من به فدای
دل دیوانه پسندش.....

با آن همه دلداده دلش بسته ی
لینک متن

دلم باران سرد صبح پاییزی هوس دارد
که نم نم می رسد از راه و
عاشق می شود شهری ...

دلم باران سرد صبح پاییزی هوس
لینک متن

چون صاعقه،
درکوره ی بی صبری ام امروز

از صبح که برخاسته ام،
ابری ام امروز...!

چون صاعقه درکوره ی بی صبری ا
لینک متن

این شهر
مرا با تو
نمى خواست عزیز...

این شهر مرا با تو
لینک متن

صد بار گفتمش
وسط حرف من نخند
یکبار خنده کرد
بیا عاشقش شدم

صد بار گفتمش وسط حرف من
لینک متن

دل به دلبر دادم و ، دلدٖار ، دل را ندید

دل به دلبر دل سپرد ،دلدار ،پا از دل کشید

دل به دنبال دلش ، دل دل کنان ، دلخونِ دل

دل شکست و
تیره روزی شد نصیب دل ،دلا

دل به دلبر دادم و دلدٖار
لینک متن

میروی یک روز و با خود میبری روح مرا

میروی یک روز و با خود میبری رو
لینک متن

سردش بود!
دلم رابرایش سوزاندم!
گرمش که شد
باخاکسترش نوشت خداحافظ ...

سردش بود دلم رابرایش سوزاندم
لینک متن

دوستت دارم
همان قدر
که نمیگویم !

همان قدر
که نمیدانی !

همان قدر
که نمی آیی

دوستت دارم همان قدر که نمیگوی
لینک متن

به شرط
آبرو یا جان،
 قمار عشق کن با ما

که ما جز باختن،
چیزی
نمی خواهیم ازین بازی!

به شرط آبرو یا جان قمار
لینک متن

آرام بگویم دوستت دارم
تو بلند بلند مرا در آغوش می کشی ؟

آرام بگویم دوستت دارم تو بلند
لینک متن

چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان،
نه به دستی ظرفی را چرک می کنند
نه به حرفی دلی را آلوده ،
تنها به شمعی
قانع اند واندکی سکوت...

چه مهمانان بی دردسری هستند مرد
ارسال شده توسط Jfarzamani_officail
لینک متن

موی سپید حرمتی ندارد

ذات سپید را دریابید که

گرانبهاست و نایاب

بابک حادثه

موی سپید حرمتی ندارد ذات سپ
ارسال شده توسط شاعرانه های بابک حادثه
لینک متن

دانش اگر منتشر شود سعادت می آورد

عقیده اگر منتشر نشود اینگونه است

بابک حادثه

دانش اگر منتشر شود سعادت می آو
ارسال شده توسط شاعرانه های بابک حادثه
لینک متن

در جهان مادی فقط دنبال معنویت هستیم

پیشرفت بیجا خطرش از پسرفت بیشتر

است

بابک حادثه

در جهان مادی فقط دنبال معنویت
ارسال شده توسط شاعرانه های بابک حادثه
لینک متن

حماقت، یعنی ارزش بخشیدن به کسانی که کارشان لِه کردن ارزش هاست.

حماقت یعنی ارزش بخشیدن به کسا
ارسال شده توسط محمود خلیلی
لینک متن

ریاضیات یک دروغ پوشالی ست
یک تن ز پیشم رفته اما این جهان خالی ست

بابک حادثه

ریاضیات یک دروغ پوشالی ست یک
ارسال شده توسط شاعرانه های بابک حادثه
لینک متن

خفتگان را خبر از
محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید
غم مردم نخوری ...

خفتگان را خبر از
لینک متن

وه چه شود اگر شبی
بر لب من نهی لبی
تا به لب تو بسپرم
جان به لب رسیده را

وه چه شود اگر شبی بر لب من نه
لینک متن

بهشت را دوبار دیدم

یک بار در چشمانت
یک بار در لبخندت

بهشت را دوبار دیدم یک بار
لینک متن

مهربانی
تنها راه واقعی زیبایی انسان هاست

مهربانی تنها راه واقعی زیبایی
ارسال شده توسط آریا ابراهیمی
لینک متن

نگاهت آباد ای عشق!
اما،
پلک بر هم زدنت
خانه خرابم کرده است

نگاهت آباد ای عشق اما پلک
لینک متن

شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان

تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت...

شنیدمت که نظر می‌کنی به حال
لینک متن

دلم در دست او گیر است،

خودم از دست او دلگیر

عجب دنیای بیرحمی،

دلم گیر است و دلگیرم

دلم در دست او گیر است خود
لینک متن

ما از رؤیای پرنده ای اسیر در قفس می گوییم...


آریا ابراهیمی

ما از رؤیای پرنده ای اسیر در ق
ارسال شده توسط آریا ابراهیمی
لینک متن

«از خودم برایت بگویم؟ از خانه، از خیابان، شهر، صدای پایِ ما، از شب؟ از کجا برایت بگویم؟ جایی که تو نیستی، گفتن دارد؟!»

- عباس معروفی

«از خودم برایت بگویم؟ از خانه
ارسال شده توسط sita88
لینک متن

هرکسی یک دلبر جانانه دارد
من تو را

هرکسی یک دلبر جانانه دارد من
لینک متن

من در این خلوت خاموش سکوت
اگر از یاد تو یادی نکنم، می‌شکنم

من در این خلوت خاموش سکوت اگر
لینک متن

به آتش میکشم خود را ، همه افکار بیخود را

به هر دم میزنم اما ، تو از من در نمی آیی

به آتش میکشم خود را همه افکار
لینک متن

هر چند بشکستی دلم از حسرت پیمانه ای

اما دل بشکسته ام ، نشکست پیمان تو را

هر چند بشکستی دلم از حسرت
لینک متن

قشنگ ترین لبخند
عمیق ترین رازها رو مخفی میکنه
قشنگ ترین چشمها
بیشترین اشک رو ریختن
ومهربون ترین قلب ها
بیشترین دردو حس کردن

قشنگ ترین لبخند عمیق
ارسال شده توسط Arezo85
لینک متن

غمگین ترین لحظه
زمانی است که
کسی رو نداری
شادی تو باهاش تقسیم کنی...


آریاابراهیمی

غمگین ترین لحظه زمانی است
ارسال شده توسط آریا ابراهیمی
لینک متن

گر تو شیرینِ زمانی !

نظری نیز بہ من کن کہ بہ دیوانگی از
عشق تو ...

فرهادِ زمانم !

گر تو شیرینِ زمانی
لینک متن

آمدیم که برویم
قصه ی تلخی ست
زندگی ...


آریا ابراهیمی

آمدیم که برویم قصه ی تلخی ست
ارسال شده توسط آریا ابراهیمی
لینک متن

نبض نگاهم
به شوق دیدن تو میزند..

آریا ابراهیمی

نبض نگاهم به شوق دیدن تو میزن
ارسال شده توسط آریا ابراهیمی
لینک متن

عاشق شوید

عشق

مرگ را می تاراند...


آریا ابراهیمی

عاشق شوید عشق مرگ را می
ارسال شده توسط آریا ابراهیمی
لینک متن

کنار دریا
عاشق باشی،
عاشق تر می شوی...
و اگر دیوانه
دیوانه تر
این خاصیت دریاست؛
به همه چیز
وسعتی از جنون می بخشد...
شاعران
از شهرهای ساحلی
جان سالم به در نمی برند...
رسول یونان

مولف: رسول یونان
کنار دریا عاشق باشی عاشق تر
لینک متن

دلتنگ که شدی
برای دو نفر چای بریز
سهم خودت را بنوش
و بگذار سهم من
به رسم و عادت همیشگی اش
از دهن بیفتد

دلتنگ که شدی برای دو نفر چای
لینک متن

هیچ نمی دانم عشق های دیگر چه سان اند؟
من با نگاه کردن به تو
با عشق ورزیدن به تو زنده ام.
عاشق تو بودن ذات من است.

هیچ نمی دانم عشق های دیگر چه س
لینک متن

بیا...
دنیا نمی ارزد
به این پرهیز و این دوری

بیا دنیا نمی ارزد  به این
لینک متن

صورتم را به شانه‌اش گذاشتم و گفتم: دوست دارم ماه من و تو همیشه پشت ابر بمان و هیچ‌کس از عشق ما باخبر نشود.
آدم‌ها حسودند
زمان بخیل است
و دنیا عاشق‌کش است.

صورتم را به شانه‌اش گذاشتم و گ
لینک متن

من به پایان دنیا اهمیت نمیدهم
چون دنیای من
بارها تمام شده
و صبح روز بعد
دوباره از نو
آغاز شده است.

من به پایان دنیا اهمیت نمیدهم
لینک متن

تا برآمد نفسم، جمعِ هوادارت سوخت
روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن

تا برآمد نفسم جمعِ هوادارت سو
لینک متن

دیوانه بمانید اما مانند عاقلان رفتار کنید، خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بدون جلب توجه متفاوت باشید، جایی که همه مثل هم می اندیشند اصلا کسی فکر نمی کند.

دیوانه بمانید اما مانند عاقلان
لینک متن

اگر زمان منتظر ما می‌ایستاد تا ما به بلوغ برسیم، قطعا زندگی با نقص‌های کمتری را تجربه می‌کردیم !
نمی‌دانم زندگی بدون واژه‌ی «افسوس» چه شکلی خواهد بود! شیرین‌تر است یا مزه‌ی یکنواختی دارد !؟

اگر زمان منتظر ما می‌ایستاد تا
لینک متن

خوش میروی در جان من
خوش میکنی درمان من
ای دین و ای ایمان من
ای بحر گوهر دار من ...!

خوش میروی در جان من خوش میکنی
لینک متن

ما مانند پروانه هایی هستیم
که برای یک روز پر و بال می زنند
و فکر می کنند که آن برای همیشه است.

ما مانند پروانه هایی هستیم ک
لینک متن

هر روز به شیوه‌ای و لطفی دگری
چندانکه نگه می‌کنمت،
خوبتری
گفتم که به قاضی بَرَمَت،
تا دل خویش،
بستانم و ترسم،
دل قاضی ببری

هر روز به شیوه‌ای و لطفی دگری
لینک متن

گر عشق من از پرده عیان شد عجبی نیست

پوشیدن این آتش سوزنده محال است...

گر عشق من از پرده عیان شد عجبی
لینک متن

یا به زوال می‌روم ؛
یا به کمال می‌رسم !
یکسره کن کار مرا
بگو که عاشقم،
بگو…............

یا به زوال می‌روم یا به کما
لینک متن

عشق شادی ست
عشق آزادی ست
عشق آغاز آدمیزادی ست

عشق شادی ست عشق آزادی ست عشق
لینک متن

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم به
لینک متن

بعدِ تو
با هر غروبی ؛
بی قراری میکنم
می نشینم با نبودت جمعه داری میکنم ...

بعدِ تو با هر غروبی
لینک متن

وقتی قلبم

در دل تو می تپد

چه جوری از خودم بگویم

وقتی قلبم در دل تو می ت
لینک متن

شب را نوشیده ام
و بر این شاخه های شکسته
می گریم.
مرا تنها گذار
ای چشم تب دار سرگردان!
مرا با رنج بودن تنها گذار.

شب را نوشیده ام و بر این شاخه
لینک متن

هنر عشق فراموشی عمر است، ولی


خلق را طاقت پیمودن این صحرا نیست

هنر عشق فراموشی عمر است ولی
لینک متن

ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻼﻡ ﻧﺎﻣﻔﻬﻮﻣﯽ ﺳﺖ !
ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﺍﺯﯼ ﺳﺖ،
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺣﻨﺠﺮﻩ ﺍﻡ ﺩﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ!
ﻭ ﻣَﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﻧﮕﯿﺮﺩ ﺩﻟﻢ؟
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﻭﺁﯾﯿﻨﻪ ﻭ ﻫﻮﺍ،
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻌﺘﺎﺩﻧﺪ

ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻼﻡ ﻧﺎﻣﻔﻬﻮ
لینک متن

هزار بار هم که از این شانه به آن شانه بغلتی،

این شب صبح نمی شود........

وقتی دلتنگ باشی........

هزار بار هم که از این شانه
لینک متن

-بس که خمیازۀ فریاد کشیدم،
دیری‌ست ؛
خواب‌هایم همه کابوس،
همه فریادند…

 بس که خمیازۀ فریاد کشیدم
لینک متن

هزار آتش و دود و غم ست و ...

نامش عشق

هزار درد و دریغ و بلا و ...

نامش یار

هزار آتش و دود و غم ست و
لینک متن

خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا ؟
گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا

گر سرم در سر سودات رود نیست عجب
سر سودای تو دارم ،غم سر نیست مرا ...

خبرت هست که از خویش خبر نیست
لینک متن

این سر که ز اندیشه مرا بر سر زانوست
گر بر سر زانوی تو می بود چه می بود؟

این سر که ز اندیشه مرا بر سر
لینک متن

با
کدامین
شانه
بهتر
میکنی
دیوانه ام
موی تو شانه کنم یا سر نهی بر شانه ام

با کدامین شانه بهتر
لینک متن

تب کردن تو
مردن من
هر دو بهانه ست ...

عشق است که بین من و تو در تب و تاب است...

تب کردن تو مرد
لینک متن

تو از ایّوب می گویی که
صبرش ‌آن چنان بودَست
پُر از بی‌تابیَم امّا
تو از من تاب می خواهی
کنارت هستم و عاشق،
نفسهایم همه اُمّید
مرا رفته، مرا مُرده،
مرا در قاب می خواهی؟

تو از ایّوب می گویی که صبرش
لینک متن

گفتی که به وصلم برسی زود مخور غم
آری برسم گر ز غمت زنده بمانم

گفتی که به وصلم برسی زود مخور
لینک متن

به تو گفتم:گنجشک کوچک من باش
تا در بهار تو
من درختی پر شکوفه شوم
و برف آب شد
شکوفه رقصید آفتاب درآمد.

به تو گفتمگنجشک کوچک من باش
لینک متن

عشق ،
داغی ست
که تا مرگ نیاید
نرود ...

عشق داغی ست که
لینک متن

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

دیگران چون بروند از نظر از دل
لینک متن

می شود عاشق بمانیم؟
می شود جا نزنیم ؟
می شود دل بدهم
دل بدهی
دل نکنیم ؟

می شود عاشق بمانیم؟ می شود جا
لینک متن

آنکه مسٖت آمد و
دستی به دلِ ما زد و رفت

خواست تنهایی ما
را به رخ ما بکشد!

آنکه مسٖت آمد و
لینک متن
ارسال متن