در وَفایِ تو بمانم تو نَمانی بی وفا
بی وَفایان را مباشد اندکی مهر و صفا
آید از سَنگِ لَحَد بویِ وفاداری دل
باوَفایانِ زمان را تا به کی جور و جفا؟
گر تَنورِ تو بُوَد گرم و دعایِ تو قبول
از غَمِ دل گو، مَگَر امشب دَهَد ما را شفا
ای فراموشی بِیا تا عرضِ ما را بشنوی
ورنه شب می میرم از یادش به غصه در خفا
خاکِ عالَم بر سَرَم بادا در این سودای عشق
تا به امشب می زند این عالَمی زخم و قفا
سید عرفان جوکار جمالی
ZibaMatn.IR