زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

امروز دلم خیلی گرفت
از شانس نداشته ای که از بچگی مثل سایه دنبالمه و
با اینکه سعی میکنم همیشه با احتیاط قدم بردارم
اما اون مثل نوری که توو سرمون می تابه زودتر از من
توو مسیر لونه کرده
حالا موندم این شکایت دلگیری دل رو پیش اون بالایی ببرم
یا اینکه بازم همانند قدیم الایام توو خودم توو دلم نگه دارم
تا شاید یه روزی یه جایی بتونم از این بدشانسی های روزگار
خودم به تنهایی انتقام بگیرم
از نرفتن هایی که می خواستیم بریم نشد
از نشدن هایی که می خواستیم بشه نشد
از لبخندهایی که طعم غم و اندوه رو نثارمون کرد
از تلاش هایی که برای شدن ها کردیم اما نشد
میدونی انقدر این بدشانسی رومون فشار آورده که
دیگه زندگی رو به شاید و اما و اگر هایی سپردیم که شاید بشه شاید نشه
ولی بازم دم روزگار گرم که توو نیمه ی راه هوامون رو داره و
این بد شانسی ها رو جزئی از اشتباه های زندگی قلمداد میکنه
تا بتونیم برای جبرانش راحت تر قدم برداریم !
ولی کاش ماهم یه خرده شانس داشتیم
فقط یه چیز اون دوستانی که دارن یه کم ازش برامون بگن ... !
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن