100 متن کوتاه سفر ۱۴۰۳ جدید 2025

خواب شوى ، باد شوى ، در گذر آب شوى
عشق نمى رود ز سر ، عشق سفر نمى کند

دلم سفر میخواهد
با حالی که خوش باشد
لب هایی که بخندد
دلی که آرام باشد
شب
موسیقی
تو
و جاده ای که هیچ پایانی نداشته باشد

مونسی نیست مرا بعد سفر کردن تو
همدم دردم و این درد کشیدن دارد !

زندگی در گذر است
آدمی رهگذر است
زندگی یک سفر است
آدمی همسفر است
آنچه میماند از او
راه و رسم سفر است

در سفر،هر کس به مقصد می رسد، می ایستد!
من سفر را دوست دارم، مقصد من رفتن است!

سفَر؛ از سُفره خانه؛ تا سرِ کار،
برای کسبِ روزیِ حلالی؛
و شب، می آید او، خسته؛ ولی شاد؛
نگاهش، ناب؛ چون آبِ زلالی...
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (برشی از یک چهارپاره)

دلم سفر می خواهد
با حالی که خوش باشد...
لب هایی که بخندد...
دلی که آرام باشد...
شب...موسیقی...تو...
و جاده ای؛ که هیچ پایانی نداشته باشد!!!

ره بی بازگشت است
مرگ
سفر چرا روی به پیشواز مرگ
🍁

فیروزه سمیعی

گفتن زیبا ترین سفری که تا به حال داشتی تا کجا بود؛

گفتم تا به آغوش دلبر !

خداداد.ن

خداوندا! سفرهای پدر را
هماره، بی خطر کن؛ بی خطر کن!
چون او، بی حد، به فکرِ خانواده ست،
خودت، کارِ پدر را پرثمر کن!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (برشی از یک چهارپاره)

ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی

نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی

سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم

عطار در تذکرة الأولیاء میگه:
- آدابِ سفر آنَست که هرگز از قَدم
نَایستی تا دلت آرام گیرد.
آنجا که دل آرام گرفت،
مَقصَد است.
- مقصد من تویی ...

موفقیت یک سفر است نه یک مقصد

گاهی
لحظه ای اندیشیدن به «تو»
سفری می شود
طولانی ترین

پیامبر اکرم(ص):
هرگاه سفر رفتید، برای خانواده خود سوغاتی بیاورید حتی اگر تکه ای سنگ باشد.

هر که تهدید به رفتن بکند / می گویم
شیر از این بیشه سفر کرده/ تو که جای خودت

چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش

تو اگر بسته‌ ای بار سفر
تو اگر نیستی دیگر
پس چرا از همه جا

من صدای تپش قلب تو را می شنوم ؟!

برای درخت‌های کنار جاده فرقی ندارد
کسی که در سفر است
می‌رود، یا می‌آید
برای من اما فرق زیادی دارند
درختان مسیری که از تو دورم می‌کنند
و درختان مسیری که با تو نزدیکم

هم قسم شدیم به معراج عشق سفر کنیم
آنجا که نور مهربانی نوید رقص پروانه ها باشد
با مهر حضور خویش درخشش محفل ما باشید…

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی . روز جهانی گردشگری مبارک باد.

هیچ چیز بدتر از این نیست که با دل تنگ سفر کنی

هیچ اشکالی ندارد احساساتی داشته باشیم که دیگران چیزی از آن درک نکنند ؛ هر کسی سفر خودش را می‌رود ...

آمدم باز به دیدار تو ،از راه سفر،
عشق می آورمت ،عشق ،که سوغات من است!

دیگر چه بلاییست غم انگیزتر از این
من بار سفر بستم و یک شهر نفهمید....

جای دارو دکترم تنها سفر تجویز کرد
گفت گاهی دل بریدن رو به راهت می کند

نسیم پاییزی وزید
درختان می رقصند
و برگ ها رخت سفر پوشیده اند
یکی به رنگ زرد
یکی به رنگ قهوه ایی
وآن دگر رنگارنگ
می رسد ز راه
چند روز دیگر
پاییز ،
پاییز دل انگیز

جاده ها پرخطرند
و سفر طولانی
و دلِ ماست که در
پیلهِ پوسیدهِ اندوهِ تو
تنهاست هنوز...
با من از سختی این راه مگو
اگر این جاده شود ختم به تو
زهرا غفران پاکدل

وقتی زیاد به رفتن فکر می کنی،
سفر را آغاز کرده ای.
خود به خود از جایی که هستی
فاصله گرفته ای...

می روم
بی آنکه دور شده باشم
چشمان تو که مبداء باشد
سفر یعنی ماندن

و جاده بهانه ایست
تا حواسم در هزار جهت
به عطر تو پرت شود...

دلم سفر میخواهد سفر به جایی نا کجا آباد که گوشیم هم آنتن ندهد

کجا سفر کرده ای
که در خواب هم نمیبینمت ؟

دلتنگ توام جانا هردم که روم جایی

با خود به سفر بردم یاد تو و تنهایی

دارد به سفر می رود امشب چمدانم
با خاطره ای تلخ که من خالق آنم

جیغ زد عقربه یِ گیجِ زمان؛
جاده باریک و سفر نزدیک است
بایَدَت رفت از این شهری که؛
همه اَش وسوسه ای تاریک است
شیما رحمانی

سفر ،
لذت بردن از مسیرتا رسیدن است. حجت اله حبیبی

سفر را دوست دارم ،تا به مقصد می رسم بار سفر را باز می بندم. حجت اله حبیبی

زندگی در سفر است، و سفر بلد زندگی، پس مهیا شویم که سفر کوتاه است. حجت اله حبیبی

سحرگه که: همه، در خوابِ نازند،
پدر، فکرِ نیازِ بچّه ها هست؛
اذانِ صبح، بعداز یک نیایش،
مهیّای سفر، از دل سَرا هست...
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (برشی از یک چهارپاره)

خوش به حال تو که من شاخ نباتت شده ام
و چه خوشبخت که تو حافظ من درسفری

نسرین حسینی

چون همسفرعشق شدی، مرد سفرباش
هم منتظرحادثه! هم فکرخطر باش..!!

از من عبور کردی و حالا تمام عمر
باید کنار خاطره های تو سر کنم
هر جای شهر یاد تو را زنده می کند
راهی نمانده باید از اینجا سفر کنم .

سفر کردم...
دویدم...
گذر کردم...
یک صبح
که
چشم هایم را گشودم
یافتم خود را
در
شهر
عشق

عشق سفر است
مسافرِ این سفر ، چه بخواهد چه نخواهد
از سر تا پا عوض می شود
کسی نیست که رهروِ این راه شود و تغییر نکند

من ،
چشم هایی پر از درد
خانه ای پر از وهم
و قامت زنانه ای در درگاهِ رفتن مطلق
،
راهی سفر شده ای مسافر
سوغاتی ام از خیانتت چه خواهد بود ؟؟

پاندای بزرگ پرسید: کدومش مهمتره، سفر یا مقصد؟
اژدهای کوچک جواب داد: همسفر

_جیمز نوربری
_ پاندای بزرگ و اژدهای کوچک

بار سفر بسته‌ایم به قصد دریای همدلی

در پگاه آغازین این سفر همراهمان باشید
.

زندگی فقط نوعی سفر است.

سفر تو کردی و من
در وطن غریب شدم...!

اوست گرفته شهر *دل*
من به کجا سفر برم

ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی
نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی
چشمی به رهت دوخته‌ام باز که شاید
بازآئی و برهانیم از چشم به راهی

عرضم این است که ما همه مسافر زمین هستیم و عمر سفر کوتاه...
چشم بر هم بزنیم باید برگردیم به خانه.
پس بد سفر نباشیم.
بگذاریم به همه خوش بگذرد

حالا بیا قدم به قدم تا سفر کنیم
حالا بیا که خاطره ها را مرور هم...

به آرامی شروع به مردن می کنی
اگر سفر نکنی
اگر کتاب نخوانی
اگر لباس رنگی نپوشی...

زندگی
قطار است نه ایستگاه
سوار شو...
در حرکت باش
و از این سفر لذت ببر!

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
این‌قدر که خالی شده بعد از تو جهانم

ز رفتن تو من از عمر بی نصیب شدم
سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم

مسافران شب راهی سفرند ؛ سفری رو به سحر

عازم 1سفرم
سفری دور ازخود من تاخودم
مدتی هست نگاهم به تماشای خداست
و امیدم به خداوندی خدا